-
قول بده که خواهی آمد
شنبه 20 دیماه سال 1393 08:57
قول بده که خواهی آمد اما هرگز نیا اگر بیایی همه چیز خراب می شود دیگر نمی توانم این گونه با اشتیاق به دریا و جاده خیره شوم من خو کرده ام به این انتظار به این پرسه زدن ها در اسکله و ایستگاه اگر بیایی من چشم به راه چه کسی بمانم ؟ . . . . . . . . . . "رسول یونان"
-
خیال باطل...
شنبه 20 دیماه سال 1393 08:55
در من آدم برفی ای ست که عاشق آفتاب شده .. و این خلاصه ی همه، داستان های عاشقانه جهان است "احسان پرسا"
-
هر چه تو بخواهی...
شنبه 20 دیماه سال 1393 08:53
تو بگو سیب من دانه دانه،دلم را انارت میکنم "عطیه میرزا امیری"
-
عشق چون موج است
پنجشنبه 18 دیماه سال 1393 10:27
عشق چون موج است تکرار افسوس ما بر گذشته اکنون تند و کند معصوم ، چون آهویی که از دوچرخه ای جلو می زند و زشت ، چون خروس پر جرئت ، چون گدایی سمج آرام چون خیالی که الفاظش را می چیند تیره ، تاریک و روشنایی می بخشد تهی و پر از تناقض حیوان ، فرشته ای به نیرومندی هزار اسب و سبکی یک رویا پر شبهه ، درنده و روان هرگاه عقب بنشیند...
-
عطر یادهای تو
پنجشنبه 18 دیماه سال 1393 10:27
می سوزم و عطر یادهای تو را می دهم عطر بال پرنده ای تازه سال که به اشتیاق قوس قزح پر گرفت و به خانه خود برنگشت یادهای تو دریاست و من نهنگ گمشده ای که در پی قوئی در جویی غرق شد یادهای تو بارانی سرکش است که به اشتیاق دهانم مست می کند و سر به شیشه آسمان می کوبد صبحی ژاله بار است که می بارد بر من بیدارم می کند و آفتاب چشم...
-
سکوت...
پنجشنبه 18 دیماه سال 1393 10:25
آن ها که تنها زندگی نکرده اند نمی فهمند که سکوت چگونه آدم را می ترساند چگونه آدم با خودش حرف می زند نمی فهمند که آدم چگونه به سمت آینه ها می دود در آرزوی دیدن یک همدم اورهان ولی مترجم : رسول یونان
-
هرگز به هم نمی رسیم
پنجشنبه 18 دیماه سال 1393 10:23
می دانم عمری ست کنارِ هم و هرگز به هم نمی رسیم درست مثل ریل هایی که رؤیاهای ما را به سر منزلِ ممکن رسانده اند نازنین هرگز نخواه که روزی به هم برسیم همچون واگن های بی قرارِ هر قطاری واژگون خواهیم شد آن وقت همه می فهمند ما حامل چند گفت و گوی عاشقانه چند نامه ی ناخوانده و چند بوسه ی بی ریا بوده ایم شیرکو بی کس
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 16 دیماه سال 1393 10:57
پیچ و تاب تند جاده ها را دوست دارم وقتی عبور از این پیچ و تاب در اتوبوسی کنار تو ناخواسته ما را به آغوش هم می کشاند "احسان نصری"
-
نامه
سهشنبه 16 دیماه سال 1393 10:36
یک نامه نوشتم به تو با این مضمون: من عاشقتم و گواه من این دل ِ خون تو ساده و بی تفاوت اما...گفتی: از اینکه به من علاقه داری...ممنون! "سعید ربیعی"
-
غم انگیز است پاییز
سهشنبه 16 دیماه سال 1393 09:05
غم انگیز است پاییز و غم انگیز تر، وقتی تو باشی و من برگ ها را با خیالت تنها قدم بزنم! "رضا کاظمی"
-
تنهایی
دوشنبه 15 دیماه سال 1393 11:00
بد جوری هوای مرا دارد با من از خانه بیرون می زند پا به پای من هم بر می گردد یک لحظه هم تنهایم نمی گذارد تنهایی "ساره دستاران"
-
کاش تو را ندیده بودم
دوشنبه 15 دیماه سال 1393 10:55
زیر آوار این لحظه های غریب سوسوی هیچ ستاره ای برای من نیست دلم گرفته یک دلتنگی همیشگی مدام همراه من است کاش تو را ندیده بودم "کاظم خوشخو"
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 15 دیماه سال 1393 10:46
در این هستی غم انگیز وقتی حتی روشن کردن یک چراغ ساده ی "دوستت دارم" کام زندگی را تلخ میکند وقتی شنیدن دقیقه ای صدای بهشتی ات زندگی را تا مرز های دوزخ می لغزاند دیگر ـ نازنین من ـ چه جای اندوه چه جای اگر چه جای کاش و من ـ این حرف آخر نیست ـ به ارتفاع ابدیت دوستت دارم حتی اگر به رسم پرهیزکاری صوفیانه از گفتنش...
-
مرا به خاطر کودکی هایم ببخش
دوشنبه 15 دیماه سال 1393 10:44
هنوز با کودکی هایم خیلی آشنایم اگر دنیایم را در چشم های تو می جویم اگر به سادگی سخن می گویم کودکی های مرا ببخش هنوز با خنده های راستین میانه خوبی دارم اگر به چشم های تو می خندم اگر نگاهم می کنی به نگاهت دل می بندم مرا به خاطر سادگی هایم به خاطر وابستگی هایم مرا به خاطر کودکی هایم ببخش کاظم خوشخو
-
به انتظارت خواهم نشست
سهشنبه 9 دیماه سال 1393 10:29
در آخرین جمعه ی پاییزی مان برایت خواهم نوشت تا همیشه به خاطر داشته باشی پاییز هم که تمام شود دوست داشتنِ من تمام نخواهد شد زمستان که بیاید با یک فنجان چای ، پشتِ پنجره به انتظارت خواهم نشست چراکه حتم دارم روزی خواهی آمد من برای تو انتظار که هیچ جان هم خواهم داد حاتمه ابراهیم زاده
-
آن گاه که با توام
سهشنبه 9 دیماه سال 1393 10:28
ناممکن است که احساس خود را نسبت به تو با واژه ها بیان کنم اینها سرشارترین احساساتی هستند که تاکنون داشته ام با این همه هنگامی که می خواهم اینها را به تو بگویم و یا بنویسم واژه ها حتی نمی توانند ذره ای از ژرفای احساساتم را بیان کنند گرچه نمی توانم جوهر این احساسات شگفت انگیز را بیان کنم می توانم بگویم آن گاه که با توام...
-
چه اشتباه بزرگی که عاشقت شده ام !
دوشنبه 8 دیماه سال 1393 09:23
چه اشتباه بزرگی که عاشقت شده ام ! عجب گناه بزرگی که عاشقت شده ام! منم غرور پلنگانه ی شب مهتاب تو مثل ماه بزرگی که عاشقت شده ام مرا مهندسی چشم های تو برده ست به شاهراه بزرگی که عاشقت شده ام تو جان پناه غریبان غربت غم و من چو بی پناه بزرگی که عاشقت شده ام گرفته آینه ی مهرتاب خاطر من غبار آه بزرگی که عاشقت شده ام فتاده...
-
دردا که درد ما به دوائی نمیرسد
یکشنبه 7 دیماه سال 1393 09:42
دردا که درد ما به دوائی نمیرسد وین کار ما به برگ و نوائی نمیرسد در کاروان غم چو جرس ناله میکنم در گوش ما چو بانگ درائی نمیرسد راهی که میرویم به پایان نمیبریم جهدی که میکنیم بجائی نمیرسد این پای خسته جز ره حرمان نمیرود وین دست بسته جز به دعائی نمیرسد بر ما ز عشق قامت و بالاش یک نفس ممکن نمیشود که بلائی نمیرسد هرگز دمی...
-
گر نمیدانی بدان...
یکشنبه 7 دیماه سال 1393 09:30
عاشقم ، عاشق به رویت ، گر نمیدانی بدان سوختم در آرزویت ، گر نمیدانی بدان با همه زنجیر و بند و حیله و مکر رقیب خواهم آمد من به کویَت ، گر نمیدانی بدان مشنو از بد گو سخن ، من سُست پیمان نیستم هستم اندر جستجویت ، گر نمیدانی بدان گر پس از مردن بیائی بر سر بالین من زنده می گردم به بویت ، گر نمی دانی بدان اینکه دل جای دگر...
-
من اندر گریه ، بلبل در فغان ، پروانه در سوزش
یکشنبه 7 دیماه سال 1393 09:28
نشستم دوش من با بلبل و پروانه در یکجا سخن گفتیم از بی مهری جانانه در یکجا من اندر گریه ، بلبل در فغان ، پروانه در سوزش تماشا داشت حال ما سه تن دیوانه ، در یکجا ز بیم غیر، پی میکنم از من مشو غمگین اگر بینی مرا با دلبری بیگانه در یکجا همه اسرار ما را پیش جانان برد لاهوتی نمی مانم دگر با این دل دیوانه در یکجا ابوالقاسم...
-
زهی دل ،آفرین دل ، مرحبا دل....
یکشنبه 7 دیماه سال 1393 09:23
نشد یک لحظه از یادت جدا دل ،زهی دل ،آفرین دل ، مرحبا دل زدستش یک دم آسایش ندارم ، نمی دانم چه باید کرد با دل هزاران بار منعش کردم از عشق ، مگر بر گشت از راه خطا دل به چشمانت مرا دل مبتلا کرد ، فلاکت دل ،مصیبت دل ، بلا دل از این دل ،داد من بستان خدایا ز دستش ، تا به کی گویم خدادل درون سینه آهی هم ندارم ، ستمکش دل...
-
روزی خواهی آمد
شنبه 6 دیماه سال 1393 14:46
روزی خواهی آمد روزی که دیگر امید دیدار تو را ندارم دست سایه ی مرا خواهی گرفت سایه ی خاموش سایه ای که به هیچ خورشیدی احتیاج ندارد با یکدیگر خواهیم رفت روزی که دنیا جاده ی وسیعی شده که به هیچ جا نمی انجامد... "بیژن جلالی"
-
من
شنبه 6 دیماه سال 1393 14:29
چون درختی در پاییز هستم نیمی از برگ ها فرو ریخته است شاخه ها پیدا شده اند باد ملایمی می وزد و من با برگ هایم آهسته اشک می ریزم "بیژن جلالی"
-
معنی لبخندت
شنبه 6 دیماه سال 1393 14:20
و معنی لبخندت نشسته به جانم سراسر شب بر می خیزم و تمام دلم را در لبخندت می بازم تا نقطه ای شوم در راه اشاره ات "محمد حسین مدل"
-
گرسنگی
جمعه 5 دیماه سال 1393 15:39
گرسنگی ام قدیمی است به عشق که رسیدی قوت مرا با مشت و شتاب پیمانه کن از بد حادثه به سراغ تو نیامده ام از پیراهنت دستمالی می خواهم که زخم عتیقم را ببندم و از دهانت بوسه ای که جهانم را تازه کنم حسین منزوی
-
شب یلدا
یکشنبه 30 آذرماه سال 1393 18:35
می توانی شب یلدا به نگاهی کوتاه حافظ و آینه و آب و انارم باشی
-
مــن زخــمهــای بــینظیــری بــه تــن دارم
شنبه 29 آذرماه سال 1393 13:09
مــن زخــمهــای بــینظیــری بــه تــن دارم امــا تــو مهــربــانتــریــنشــان بــودی عمیــقتــریــنشــان عــزیــزتــریــنشــان ! بعــد از تــو آدمهــا تنهــا خــراشهــای کــوچکــی بــودنــد بــر پــوستــم کــه هیــچکــدامشــان بــه پــای تــو نــرسیــدنــد بــه قلبــم نــرسیــدنــد . رویا شاه حسین زاده
-
به که پیغام دهم ؟
شنبه 29 آذرماه سال 1393 00:13
به که پیغام دهم ؟ به شباهنگ ، که شب مانده به راه ؟ یا به انبوه کلاغان سیاه ؟ به که پیغام دهم ؟ به پرستو که سفر می کند از سردی فصل ؟ یا به مرغان نوک چیده ی مرداب گناه ؟ به که پیغام دهم ؟ دست من ، دست تو را میطلبد چشم من ، رد تو را میجوید لب من ، نام تو را میخواند پای من ، راه تو را می پوید به که پیغام دهم ؟ بی تو از...
-
بیا جاهایمان عوض کنیم
جمعه 28 آذرماه سال 1393 23:46
بیا جاهایمان را عوض کنیم آزادی مشروط من مال تو رویای آزادی تو مال من رخوت امنیت من مال تو هیجان فرار تو مال من بیا قفس هایمان را عوض کنیم ... بیا نقب بزنیم به دنیای هم به شرطی که تو پشیمان نشوی..! مهرک راد
-
وقتی...
جمعه 28 آذرماه سال 1393 21:01
وقتی حواست نیست زیباترینی وقتی حواست هست فقط زیبایی حالا حواست هست ؟ وقتی حواست نیست در من مانده ای وقتی حواست هست با من مانده ای حالا حواست هست ؟ وقتی حواست هست به خاطره راه می دهی وقتی حواست نیست به راه خاطره می دهی حالا حواست هست ؟ از تو به تو می گریزم و حواسم نیست که تیرگی در من است از دور می آیم نزدیک می...