-
در انتظار...
یکشنبه 26 دیماه سال 1395 08:10
هوا از اندوه چشمانم دم کرده بود شب آن قدر سنگین ست که حتی گلوله هم از آن عبور نمی کند نمی توانم تاریکی و سکوت این شب را بازگو کنم لای به لای انگشتانم سیگاری با طعم زهر و در بالشم جهنمی برپاست بیا دیگر "احمد عارف "
-
چشم های تو
یکشنبه 26 دیماه سال 1395 08:07
چه کاری از من برمی آید وقتی عشق تمام خودش را می ریزد توی چشم های تو و نگاه ام می کند "مریم ملک دار"
-
پس زندهباد امید
سهشنبه 21 دیماه سال 1395 14:41
در ازدحامِ این همه ظلمتِ بیعصا چراغِ راهم را از من گرفتهاند اما من دیوار به دیوار از لمسِ معطرِ ماه به سایهروشنِ خانه باز خواهم گشت. پس زندهباد امید! در تکلمِ کورباشِ کلمات چشمهای خستهی مرا از من گرفتهاند اما من اشاره به اشاره از حیرتِ بیباورِ شب به تشخیصِ روشنِ روز خواهم رسید. پس زندهباد امید! در تحملِ...
-
گفته بودم " بعد ازین باید فراموشش کنم"
یکشنبه 19 دیماه سال 1395 13:07
ناگهان در کوچه دیدم بی وفای خویش را باز گم کردم ز شادی دست و پای خویش را با شتاب ابرهای نیمه شب می رفت و بود پاک چون مه شسته روی دلربای خویش را چون گلی مهتاب گون در گلبنی از آبنوس روشنی می داد مشکین جامه های خویش را گرم صحبت بود با آن خواهر کوچکترش تا بپوشد خنده های نابجای خویش را می درخشید از میان تیرگی ها گردنش چون...
-
عمارت کن مرا آخر که ویرانم به جان تو
یکشنبه 19 دیماه سال 1395 13:02
دگرباره بشوریدم بدان سانم به جان تو که هر بندی که بربندی بدرانم به جان تو من آن دیوانه بندم که دیوان را همیبندم زبان مرغ میدانم سلیمانم به جان تو نخواهم عمر فانی را تویی عمر عزیز من نخواهم جان پرغم را تویی جانم به جان تو چو تو پنهان شوی از من همه تاریکی و کفرم چو تو پیدا شوی بر من مسلمانم به جان تو گر آبی خوردم از...
-
تو، که معشوقی و محبوبی و منظور، مرو
یکشنبه 19 دیماه سال 1395 13:00
امشب از پیش من شیفته دل دور مرو نور چشم منی، ای چشم مرا نور،مرو دیگری از نظرم گر برود باکی نیست تو، که معشوقی و محبوبی و منظور، مرو خانهٔ ما چو بهشتست به رخسار تو حور زین بهشت، ار بتوانی، مرو، ای حور، مرو امشب از نرگس مخمور تو من مست شوم مست مگذار مرا امشب و مخمور مرو عاشق روی توام، خستهٔ هجرم چه کنی؟ نفسی از بر این...
-
دیریست عابری نگذشته ست ازین کنار
یکشنبه 19 دیماه سال 1395 12:57
دیریست عابری نگذشته ست ازین کنار کز شمع او بتابد نوری ز روزن ام فکرم به جست و جوی سحر راه می کشد اما سحر کجا! در خلوتی که هست؛ نه شاخه ای زجنبش مرغی خورد تکان نه باد روی بام و دری آه می کشد. حتی نمی کند سگی از دور شیونی حتی نمی کند خسی از باد جنبشی غول سکوت می گزدم با فغان خویش ومن درانتظار که خواند خروس صبح! کشتی به...
-
تو خسته اى و خسته تر منم که هرز مى روم
یکشنبه 19 دیماه سال 1395 12:52
نه مثل کوه محکمم نه مثل رود جارى ام نه لایقم به دشمنى نه آن که دوست دارى ام تو آن نگاه خیره اى در انتظار آمدن من آن دو پلک خسته که به هم نمى گذارى ام تو خسته اى و خسته تر منم که هرز مى روم تو از همه فرارى و من از خودم فرارى ام زمانه در پى تو بود و لو ندادمت ولى مرا به بند مى کشد به جرم راز دارى ام شناختند عامیان من و...
-
تو را نگاه می کنم
جمعه 17 دیماه سال 1395 23:32
تو را نگاه می کنم چشمانت خلاصهی آتشفشان است همرنگ خاکِ دیاری که دوستش میدارم چالِ کنجِ لبانت هلالکِ جُفتی ماه است با خورشیدی در قفا که مردمانِ سرزمینِ قلبِ مرا به وِلوِله وا میدارد با انگشتِ اشارهی رو به آسمان خندهات بارانِ مرواریدْ است و اخمت زلزلهیی که شهر آرزوهایم را ویران...
-
هر کجا بال بگیرم به تو بر میگردم
پنجشنبه 16 دیماه سال 1395 18:53
ساده ام مثل کبوتر که به دیوار تو عادت دارم تو مرا دانه دهی یا ندهی آب دهی یا ندهی چون به دیوار تو عادت دارم... هر کجا بال بگیرم به تو بر میگردم. هر کجا آب ببینم.هر کجا دانه ببینم هر کجا کوچ کنم به تو بر میگردم گردم تو فقط سنگ نزن.................میرنجم. ساده ام مثل کبوتر که به دیوار تو عادت دارم تو مرا دانه دهی یا...
-
راز نگاهت
پنجشنبه 16 دیماه سال 1395 17:50
من راز نگاهت را ازآینه پرسیدم چشمان نجیبت را از دور پرستیدم باران شدم و چون اشک بر عشق تو باریدم من شمع وجودم را به مهر تو بخشیدم مثل گل نیلوفر چشم تو بهاری شد از پیش دلم آرام رفتی و نفهمیدم مرز دل و چشم تو از شهر افق پیداست من سرخی گل ها را در خنده تو دیدم در شهر اقاقی ها تو پاک ترین عشقی من راز شکفتن را از باغ دلت...
-
من راهــی توام ای مقصـد درست
دوشنبه 13 دیماه سال 1395 23:27
جاده بهانه است مقصود چشم توست من راهــی توام ای مقصـد درست مــن راهــی تـوام با من قدم بزن همــراه مــن بیــا تا شـهر ما شدن این مـَـرد را که باز در تلخی ِ غم است مهــمان به قـند کن، چایـت اگـر دم است "علیرضا آذر"
-
شد ز غمت خانه سودا دلم
دوشنبه 13 دیماه سال 1395 14:01
شد ز غمت خانه سودا دلم در طلبت رفت به هر جا دلم در طلب زهره رخ ماه رو می نگرد جانب بالا دلم فرش غمش گشتم و آخر ز بخت رفت بر این سقف مصفا دلم آه که امروز دلم را چه شد دوش چه گفته است کسی با دلم از طلب گوهر گویای عشق موج زند موج چو دریا دلم روز شد و چادر شب می درد در پی آن عیش و تماشا دلم از دل تو در دل من نکتههاست آه...
-
عشق چو دل را به سوی خویش خواند
دوشنبه 13 دیماه سال 1395 13:56
مرغ دلم باز پریدن گرفت طوطی جان قند چریدن گرفت اشتر دیوانه سرمست من سلسله عقل دریدن گرفت جرعه آن باده بیزینهار بر سر و بر دیده دویدن گرفت شیر نظر با سگ اصحاب کهف خون مرا باز خوریدن گرفت باز در این جوی روان گشت آب بر لب جو سبزه دمیدن گرفت باد صبا باز وزان شد به باغ بر گل و گلزار وزیدن گرفت عشق فروشید به عیبی مرا سوخت...
-
هجرانی
یکشنبه 12 دیماه سال 1395 08:29
خیره در غربت دلی سنگی مانده ام در غروب دلتنگی مانده با خاطرات رویایی روزهای شگفت دانایی موسم دیده ی غزلخوانت روزهای طلوع دستانت از پس رفتن گلوگیرت ما و اکنون طلوع تصویرت یادگاری شبیه آیینه مانده از خاطرات دیرینه خیره بر این غروب، همچون سنگ مانده در غربتِ دلی دلتنگ مانده در غربتی که طولانی ست فصل آیینه هایِ بارانی ست!...
-
به دلم چه آذر آمد چو خیال تو درآمد
جمعه 10 دیماه سال 1395 12:04
چه جمال جان فزایی که میان جان مایی تو به جان چه مینمایی تو چنین شکر چرایی چو بدان تو راه یابی چو هزار مه بتابی تو چه آتش و چه آبی تو چنین شکر چرایی غم عشق تو پیاده شده قلعهها گشاده به سپاه نور ساده تو چنین شکر چرایی همه زنگ را شکسته شده دست جمله بسته شه چین بس خجسته تو چنین شکر چرایی تو چراغ طور سینا تو هزار بحر و...
-
سخت خوش است چشم تو و آن رخ گلفشان تو
جمعه 10 دیماه سال 1395 12:02
سخت خوش است چشم تو و آن رخ گلفشان تو دوش چه خوردهای دلا راست بگو به جان تو فتنه گر است نام تو پرشکر است دام تو باطرب است جام تو بانمک است نان تو مرده اگر ببیندت فهم کند که سرخوشی چند نهان کنی که می فاش کند نهان تو بوی کباب میزند از دل پرفغان من بوی شراب میزند از دم و از فغان تو بهر خدا بیا بگو ور نه بهل مرا که تا...
-
آه که با رقیب من جانب خانه می روی
چهارشنبه 8 دیماه سال 1395 10:41
دست به دست مدعی شانه به شانه می روی آه که با رقیب من جانب خانه می روی بی خبر از کنار من ای نفس سپیده دم گرم تر از شراره ی آه شبانه می روی من به زبان اشک خود می دهمت سلام و تو بر سر آتش دلم همچو زبانه می روی در نگه نیاز من موج امید ها تویی وه که چه مست و بی خبر سوی کرانه می روی گردش جام چشم تو هیچ به کام ما نشد تا به...
-
یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب
چهارشنبه 8 دیماه سال 1395 10:35
طایر دولت اگر باز گذاری بکند یار بازآید و با وصل قراری بکند دیده را دستگه در و گهر گر چه نماند بخورد خونی و تدبیر نثاری بکند دوش گفتم بکند لعل لبش چاره من هاتف غیب ندا داد که آری بکند کس نیارد بر او دم زند از قصه ما مگرش باد صبا گوش گذاری بکند دادهام باز نظر را به تذروی پرواز بازخواند مگرش نقش و شکاری بکند شهر خالیست...
-
نسیم باز مرا با تو اشتباه گرفت
چهارشنبه 8 دیماه سال 1395 09:01
اگر به رسم ادب از سرش کلاه گرفت نسیم باز مرا با تو اشتباه گرفت دمی به ناز حجاب از رخت کنار زدی پرنده پر زد و آهو رمید و ماه گرفت به روی گردنت افتاد تاری از گیسو تمام گردنه را یک تن از سپاه گرفت دلی چنین که تو داری تصاحبش سخت است مگر که آینه را می توان به آه گرفت تو را چنان وطنم از غریبه می گیرم اگر که دست تو در دست او...
-
لذت با هم بودن...
دوشنبه 6 دیماه سال 1395 07:54
-
تو نیستی و این در و دیوار هیچوقت...
دوشنبه 6 دیماه سال 1395 07:51
تو نیستی و این در و دیوار هیچوقت... غیر از تو، من به هیچ کس انگار هیچوقت... اینجا دلم برای تو هی شور میزند از خود مواظبت کن و نگذار هیچوقت... اخبار گفت شهر شما امن و راحت است من باورم نمیشود اخبار هیچوقت... حیفند روزهای جوانی نمیشوند این روزها دومرتبه تکرار، هیچوقت من نیستم بیا و فراموش کن مرا کی بودهام برات...
-
دلت چه شد که از آن شور و اشتیاق افتاد ؟
یکشنبه 5 دیماه سال 1395 08:30
دلت چه شد که از آن شور و اشتیاق افتاد ؟ چه شد که بین تو و من چنین نفاق افتاد ؟ زمان به دست تو پایان من نوشت آری مسیر واقعه این بار ، از این سیاق افتاد دو رودخانه ی عشق من و تو شط شده بود ولی دریغ که راهش به باتلاق افتاد خلاف منطق معمول عشق بود انگار میان ما دو موازی که انطباق افتاد جهان برای همیشه ، سیاه بر تن کرد شبی...
-
اگر تو بازنگردی
شنبه 4 دیماه سال 1395 20:29
اگر تو بازنگردی قناریان قفس قاریان غمگین را که آب خواهد داد که دانه خواهد داد ؟ اگر تو باز نگردی بهار رفته در این دشت برنمی گردد به روی شاخه گل غنچه ای نمی خندد و آن درخت خزان دیده تور سبزش را به سر نمی بندد اگر تو بازنگردی کبوتران محبت را شهاب ثاقب دستان مرگ خواهد زد شکوفه های درختان باغ حیران را تگرگ خواهد زد اگر تو...
-
ای دو سه تا بوسه ز من دور تر
شنبه 4 دیماه سال 1395 20:05
ای دو سه تا بوسه ز من دور تر خط لبت با لب من جور تر. ماه رخت جلوه اهل بهشت صورت تو از همه پر نور تر. چشم خمار همه را... بی خیال قهوه چشمان تو مخمور تر. باد پریشان سر زلف تو زلف کمندت ز همه بور تر.... "کاش که همسایه ی ما می شدی" تاشوم از ذوق تو مسرورتر... چهره نمک ؛ خنده نمک در نمک طعم لبت هم ز نمک شور تر......
-
شتاب کنید
جمعه 3 دیماه سال 1395 13:39
اگر دوست می دارید برای گفتن دوستت دارم شتاب کنید تلگراف بفرستید ، تلفن بزنید نامه بنویسید با هواپیماها ، قطارها و تمام وسایل نقلیه سفر کنید در پی اش باشید ، جستجو کنید ، بیابیدش به دیگران خبر دهید ، یا با کسی حرف بزنید روی دیوارها بنویسید ، بر پوست درخت ها حک کنید یعنی هر احتمالی را محک بزنید اگر هم نتوانستید بر دو...
-
موسیقی صدای تو، تحریر زندگی است
چهارشنبه 1 دیماه سال 1395 00:09
ای دود عود و نغمه ی داوود و بانگ زیر عطرِ گل محمّدی و نافه ی عبیر برخیز از کرانه ی ماهور و شور و نور ای ترمه ی ترانه و ای نرمه ی حریر! رقصان شو از طنین غزل های مولوی ای نغمه های بلبل نای تو بی نظیر! چونان نسیم از قفس تن رها شدم تاگشته ام به نغمه داوودی ات اسیر نی را به ناز خود بنواز ای ترانه ساز با گام های مخملی و صوت...
-
تو را به هر زبانی دوست دارم
یکشنبه 28 آذرماه سال 1395 07:53
تو را به زبان اسپانیایی دوست دارم در هوس دیوانه وار رقص فلامینکو در عطش وحشی رقص تانگو تو را به زبان یونانی دوست دارم غمناک ، ظریف و زیبا در نقش و نگار لباس های رقص سیرتاکی در تکان آرام شانه ها تو را به زبان ایتالیایی دوست دارم در اُپرای «عروسی فیگارو» موتسارت در اُپرای «کارمن» بیزه در اُپرای «آیدای» وِردی تو را به...
-
یاد او کردم ز جان صد آه درد آلود خاست
جمعه 26 آذرماه سال 1395 12:24
یاد او کردم ز جان صد آه درد آلود خاست خوی گرمش در دلم بگذشت و از دل دود خاست چون نفس امشب فرو بردم جدا از صبح وصل کز سر بالین من آن سست پیمان زود خاست دوش در مجلس به بوی زلف او آهی زدم آتشی افتاد در مجمر که دود از عود خاست از سرود درد من در بزم او افتاد شور نی ز درد من بنالید و فغان از رود خاست گر چه وحشی خاک شد بنشست...
-
من بدون تو هزاران شب یلدا دارم
پنجشنبه 25 آذرماه سال 1395 00:54
گردش سال فقط یک شب یلدا دارد من بدون تو هزاران شب یلدا دارم ********************