شب از شبهای پاییزی
است
از آن همدرد و با من مهربان ، شبهای اشک آور
ملول و خسته دل
گریان و طولانی
شبی که در گمانم
من که آیا برشبم گرید چنین همدرد
و یا
بر بامدادم گرید از من نیز پنهانی
شب از شبهای پاییزی است
و اینک خیره در من مهربان
که دست سرد و خیسش را چو بالشتی نهد
و من این گونه می گویم و دنباله دارد شب
شب از شبهای پاییزی است
خموش و مهربان با من به کردار پرستاری سیه پوشیده
گرداگرد
نشسته در کنارم
اشک بارد شب
من این می گویم و دنباله دارد شب
"مهدی اخوان ثالث"
یکشنبه 3 آبانماه سال 1394 ساعت 08:27 ق.ظ

پیراهنت در باد تکان می خورد
این
تنها پرچمی ست که دوستش دارم
"گروس عبدالملکیان"
شنبه 2 آبانماه سال 1394 ساعت 06:30 ب.ظ

نیم به،هجر تو تنها دو همنشین دارم
دل شکسته یکی ، جان بی قرار یکیحزین لاهیجی
جمعه 1 آبانماه سال 1394 ساعت 10:19 ق.ظ