
بـــه خودم آمدم انگار تویـــی در من
بود
این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بود
آن به هر لحظهی تبدار تو پیوند منم
آنقدر داغ به جانـــم کـــه دماوند منم
دوشنبه 19 بهمنماه سال 1394 ساعت 09:01 ق.ظ
اندکی سویم بیا با قلب من بازی نکن
در دلم با چشم خود مرداد اهوازی نکن
عاشقانه زل بزن بر عشق زیبایم عزیز
با نگاه عاشقت با من هوسبازی نکن
روسری را وا نکن با موی خود بازی نکن
موی خود را در هوا آنجا رهاسازی نکن
آب سنگین دلم از چشم من خارج شده
با نگاه نافذت عشقم غنی سازی نکن
از غمت در قلب من یک انقلابی می شود
با غم چشمان خود قلبم براندازی نکن
"محمدصادق رزمی"
یکشنبه 18 بهمنماه سال 1394 ساعت 12:34 ب.ظ

از دست های تو
کارهای خارق العاده ای بر می آید
همانجا که هستی ، بمان
اجازه بده شعرها از من برایت بنویسند
اجازه بده برایت بخوانم
تا چه اندازه از بَدوِ دوست داشتنت
پیراهنِ فصل ها
زیباتر شده است
کنارِ لبانت ، کناره میگیرم
وَ تمامِ حرفهای دلم را
از دهانات میشنوم
در فاصلهی پیشانیِ تو
تا سایهات
جنگلِ سبزیست
که پرندههای من
آنجا آرام میگیرند
سید محمد مرکبیان
یکشنبه 18 بهمنماه سال 1394 ساعت 08:44 ق.ظ
آیا عاشقانه هایم را
هنگامی که سکوت کرده ام
می شنوی ؟
سکوت ، بانوی من
بهترین سلاح من است
هنگامی که نزد منی بهتر است سکوت کنی
سکوت رساتر از هرصدایی است
و بهتر از هر زمزمه ای
نزار قبانی
جمعه 16 بهمنماه سال 1394 ساعت 11:45 ب.ظ
دنیای تو همین جاست
کنار کسی که
قسم می خورد به حرمت دستهای تو
کنار کسی که
با خدای خود قهر می کند
با موهای تو آشتی
کنار کسی که
حرام می کند خواب خودش را بی رویای تو
کنار کسی که
با غم چشمهای تو غروب می کند
غروب محبوب من
غروب
همان جایی که
اگر تو را از من بگیرند
سرم را می گذارم تا بمیرم
نیکی فیروزکوهی
جمعه 16 بهمنماه سال 1394 ساعت 11:42 ب.ظ