ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
بادها را به تو هدیه می کنم
و باران را
و برترین شعرم را که تنها یک جمله است:
دوستت دارم !
چه بسیار شب ها و روزهای زمستانی
دوستت داشتم ،
پیش از آنکه زاده شوم .
چه بسیار شب ها و روزهای پاییزی
دوستت داشتم،
پیش از آنکه زاده شوم.
و چه بسیار شب ها و روزهایی
پس از مرگ
که دوستت خواهم داشت.
و در عشق تو زاده می شوم
و در عشق تو می زیم
و در عشق تو خواهم مرد!
((یوزف زینکلایر))
ترجمه : رضا نجفی
به تماشای باران که می روی
هواشناسی به اشتباه می افتد!
فقط من می دانم
ماه شبهای بارانی
چقدر کامل است!
((بهرام محمودی))
"عباس صفاری"
آن روزها چنین چهره ای نداشتم
چنین مات، پژمرده و تکیده
نیز چشمانی چنین بی فروغ
و لبانی چنین تلخ و بی ترانه
آن روزها، چنین دستانِ نحیف و لرزانی نداشتم
چنین تهی، بی رمق و خشکیده
آنروزها چنین دلی در سینه ام
نمی تپید
چنین سرد و بی رمز و راز
همچون خاکستر در مجمر
هرگز آگاه نبودم از دگرگونی
بس که ساده بودم
مصّمم و بی شائبه
به راستی در کدام آینه
گم شد چهره ی من !؟
((سی سیلیا می رلس))