
گر تو گرفتارم کنی من با گرفتاری خوشم
گر خوار چون خارم کنی، ای گل بدان خواری خوشمزان لب اگر کامم دهی، یا آنکه دشنامم دهیبا این خوشم با آن خوشم ،با هر چه خوش داری خوشمخواهی مرا گر بینوا ،درد دلم را بی دواور صد ستم داری روا ، با آن ستمکاری خوشموالاترین گوهر تویـی ،داروی جـان پرور توییدرمان دردم گر تویی ،در کنج بیماری خوشمآرد گرم غم جان به لب ،کی آیـدم افغان به لب؟با هر چه خواهد یار من در عالم یـاری خوشمای بهتـرین غمخوار دل ،وی محرم اسـرار دلخواهی اگر آزار دل ،بـا آن دل آزاری خــوشمتا گشته ام یار تو من، از جان برم بار تو منعشق است اگر بار گَران، با این گَرانباری خوشمگر وصل و گر هجران بود ،گر درد و گر درمان بود(حالت) خوشم با این و آن، آری خوشم، آری خوشـم"دکتر ابوالقاسم حالت"
شنبه 25 مهرماه سال 1394 ساعت 08:51 ق.ظ