ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
میخواهمت چنان که شب خسته خواب را
میجویمت چنان که لب تشنه آب را
محو توام چنان که ستاره به چشم صبح
یا شبنم سپیدهدمان آفتاب را
بیتابم آنچنان که درختان برای باد
یا کودکان خفته به گهواره تاب را
بایستهای چنان که تپیدن برای دل
یا آنچنان که بال پریدن عقاب را
حتی اگر نباشی، میآفرینمت
چونانکه التهاب بیابان سراب را
ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی
با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را
قیصر امین پور
مگسی را کشتم
نه به این جرم که حیوان پلیدیست، بد، است
و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است
طفل معصوم به دور سر من میچرخید
به خیالش قندم یا که چون اغذیه ی مشهورش، تا به آن حد، گَندَم
ای دو صد نور به قبرش بارد
مگس خوبی بود
من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد
مگسی را کشتم
مرحوم حسین پناهی
من روز خویش را
با آفتاب روی تو
کز مشرق خیال دمیده ست
آغاز می کنم
من با تو می نویسم و می خوانم
من با تو راه می روم و حرف می زنم
وز شوق این محال
- که دستم به دست توست!-
من جای راه رفتن
پرواز می کنم...!
آن لحظه ها که مات
در انزوای خویش
یا در میان جمع
خاموش می نشینم:
موسیقی نگاه تو را گوش می کنم
گاهی میان مردم،ازدحام شهر
غیر از تو، هر چه هست فراموش می کنم
گویند این و آن به هم _آهسته_:
_هان و هان؟
دیوانه را ببینید!
بیخود ، چو کودکان،
لبخند می زند!
با خود، چگونه گرم سخن گفتن است؟!
_آه_،
من،دور ازین ملامت بیگاه،
همچنان،
سرمست،
در فضای پریخانه های راز
شاد از شکوه طالع و بخت موافقم
آخر، چگونه بانگ برآرم که:
-عاقلان!
دیوانه نیستم،
به خدا سخت عاشقم!
از دلهره تو دل بریدن حیف است......
حتی نفسی بی تو کشیدن، حیف است
زیبای من، آنگونه که تو می خندی....
یک سینه برایت ندریدن حیف است.....
با هر تپشی دلم به من می گوید.....
بی عشق تو یک بار، تپیدن حیف است..
بی چیزم و عاشقم ولی ناز تو را....
با دادن جانم نخریدن حیف است.....
ای تازه ترین، بهار در خنده توست...
اما گلی از لب تو چیدن حیف است....
شیرینی لبهای تو را باید گفت.....
طعم دهن تو را چشیدن، حیف است...
در چشم تو آبروی دنیا جاری است...
یک قطره ز چشم تو چکیدن حیف است..
ذات تو بهشت است، بهشتی که در آن..
یک شعله آتش آفریدن حیف است......
تصویر تو از جنس زلال دریاست....
بر صورت تو دست کشیدن حیف است...
من خسته نمی شوم ، هر چند به تو....
سخت است رسیدن، نرسیدن حیف است....