ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
ای شوق تو بر شیشهٔ طاقت زده سنگم
وی آمدنت عقده گشای دل تنگم
چون دل نسپارم به تو با اینهمه حسنت؟
من جان و دلم پیش تو ای دوست! نه سنگم
ای شوق رسیدن به تو مبنای شتابم
وی شور گذشتن ز تو، معنای درنگم
من بی تو و با تو به غم و شادیام، آری
گه رومی رومم زِ تو، گه زنگی زنگم
میبافم از آن رشتهٔ امّید درازی
روزی اگر افتد سر زلف تو به چنگم
میآیم و یکروز از آن شاخهٔ جادو
میچینمت ای دختر نارنگ و ترنگم!
تو پشت به پشتم ده و – بیدغدغه- بگذار،
تاهر دو جهان داشته باشد سر جنگم
شیرین کن از آن عشق شکر ریز ، مرا کام
تا تلخی ایام ننوشانده شرنگم
"حسین منزوی"
تا نفس هست به یاد تو برآید نفسم
ور به غیر از تو بود، هیچکسم هیچکسم
هر کجا تیر جفای تو، من آنجا سپرم
هر کجا خوان هوای تو، من آنجا مگسم
پس ازین دست من و دامن سودای شما
چند گردم پی سودای پراکنده بسم
تو به خوبی و لطافت چو گل و آبی و من
با گل و آب برآمیخته چون خار و خسم
کی بود کی که به وصلت رسم ای عمر عزیز؟
ترسم این عمر به پایان رسد و من نرسم
سخت بیمارم و غیر از تو هوس نیست مرا
به عیادت به سرآ تا به سر آید هوسم
نیست در کوی توام راه خلاص از پس و پیش
چه کنم چاره ز پیش آمد و دشمن ز پسم
ای صبا بلبل مستم ز گلستان وصال
بویی آخر به من آور که اسیر قفسم
کار سلمان چونی افتاد کنون با نفسی
بر لبم نه لب و بنواز چونی یک نفسم
"سلمان ساوجی"
بانو! غزل بخوان که شدیداً قناریام
وقتی گلِ همیشه بهاری، بهاریام
تا میرسی به تاکِ غزل، مست میشوم
وقتی که میروی، نگران خماریام
سخت است انتظار کشیدن، ولی، هزار-
گل میدهم اگر که تو روزی بکاریام
در من صدا و عکسِ تو تکثیر میشود
تالاری از سکوتم و آیینهکاریام
با خوابهای صورتیام قهر کردهام
چون گفتهای: "الههی شبزندهداریام"
"این مشقها جریمهی صد سال" ... وا شده
پای تو در قلمروی کاغذنگاریام
"بهمن صباغ زاده"