ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
همه چیز از من رمیدند
خداوندا
و من نام خود را به فراموشی سپردم
و ای کاش که خود را نیز
به فراموشی سپرده بودم
تا اینک
همه تو بودم
و دگر هیچ
"بیژن جلالی"
مرا جز مردن
و آرمیدن
شوقی نیست
و اگر چند روزی
در خانه ی ویران
لنگ کرده ام
از برای توست
و تو آن را می دانی
و مرا صبر زیستن
و توان زندگی بخشیده ای
"بیژن جلالی"
به انگشت هایت بگو
لب های مرا ببوسند ..
به انگشت هایت بگو
راه بیفتند روی صورتم
توی موهام ..
قدم زدن در این شب گرم
حالت را خوب می کند ..
گل من!
گاهی نفس عمیق بکش و
نگذار تنم از حسودی بمیرد ..
"عباس معروفی"
فاضل نظری