ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
تو گل سرخ منی تو گل یا سمنی
تو چنان شبنم پاک سحری
نه،از آن پاکتری
تو بهاری ؟ نه ،بهاران از توست
هوس باغ و بهارانم نیست
ای بهین باغ و بهارانم تو....
"استاد حمید مصدق"
عطر جان بخش تنت رایحه ی شب بوهاست
هر کجا پا بنهی شهر ختن آهوهاست...
طعم آغوش تو شیرینی بی حد دارد!
عسل کام من از ناخنک کندوهاست!
این چه حالی ست؟ چرا این همه مجنونم من؟
هان! که چشم تو خودش آلت این جادوهاست
آرزوی همه ی دخترکان شهری!
آرزویی که ورای من و در آن سوهاست!...
هست شهزاده ی بر اسب سوار قصه!
چشم او در پی من... نه! که پی مهروهاست!
جای تو پیرهنم دست جناب باد است!
او به جای تو نوازشگر این گیسوهاست!
من تو را در ملا عام تمنا کردم!
بی کسی عاقبت تلخ همه ترسوهاست!...
آسیه کریم زاده
چهقدر تو به من میآیی
چهخوب من، بزرگ شدهام!
چهقدر تو را داشتن شیرین است
چهقدر شیرینی به چشمهایِ تو میخورد
شیرینیای بیشتر از چای شیرین
حتا بیشتر از چای با قندهایِ یواشکی
کودکیهایِ خیلی
چهقدر تو به من میآیی
چهخوب من، بزرگ شدهام!
دارم کنارِ تو راه می روم،
دستت چه ناز، ظریف است
انگار می خواهد بوس کند،
بغل کند
آنقدر که آدم خجالتش بریزد وُ
شرمَش آب شود
صدایَش باز شود وُ
فریادش شروع به گفتنِ نامت کند!
به گفتنِ نامِ تو
قبلِ هر، دوسِت دارم
به گفتنِ نامِ تو
بعدِ هر دوستت دارم خیلی
چهقدر تو به من میآیی
چه خوب من، بزرگ شدهام!
چه کِیفِ خوبی دارد
کنارِ تو پاییز را ریختن
کنارِ تو برگ را نوشتن
کنارِ تو خوب بودن،
خوبی کردن
چهکیفِ خوبی دارد
کنارِ تو برف را، آدم برفی را
وَ بهار وُ هرچه خوب را،
دوست داشتن !
چه خوب بزرگ شدهایم
چهقدر بههم، میآییم!
دارم کنارِ تو خودم را خواب میبینم.
"افشین صالحی"