دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

یاد تو که می افتم

Image result for ‫یاد تو که می افتم‬‎

یاد تو که می افتم

دست دلم را می گیرم وُ

می رویم

پای قرارهای نیامده ات

به تو فکر می کنم

و زیبایی چشمانت

حواسم را به هم می ریزد

ناگهان

مُشتی از واژه های مست

روحم را زیر می گیرند

عشق

از رگ هایم بیرون می پاشد

و جای پای انتظارم

شعری می روید.

 

"سارا قبادی"

من عاقبت از اینجا خواهم رفت

Image result for ‫من عاقبت از اینجا خواهم رفت‬‎
من عاقبت از اینجا خواهم رفت
پروانه ای که با شب می رفت
این فال را برای دلم دید
دیری است
مثل ستاره ها چمدانم را
از شوق ماهیان و تنهایی خودم
پر کرده ام ولی
مهلت نمی دهند که مثل کبوتری
در شرم صبح پر بگشایم
با یک سبد ترانه و لبخند
خود را به کاروان برسانم
اما
من عاقبت از اینجا خواهم رفت
پروانه ای که با شب می رفت
این فال را برای دلم دید.

"شفیعی کدکنی"

من سالهاست به دوست داشتن تو آرامم

Image result for ‫من سالهاست به دوست داشتن تو آرامم‬‎
آرامم
دارم به خیال تو راه می روم
به حال تو قدم می زنم
 
آرامم
دارم برای تو چای می ریزم

کمرنگ و استکان باریک

پررنگ و شکسته قلم

 
آرامم
دارم برای تو خواب می بینم

خوابی خوب

خوابی خوش

خوابی پر از چشمهای قشنگ تو

صدای جانم گفتن تو و برای تو مردن من
 
آرامم
به خوابی پر از خیلی دوستت دارم
پر از کجا بودی
پر از سلام، دلم برای تو تنگ شده است
دارم برای تو خواب می بینم
 
آرامم
کنار تو حرف می زنم
چای می ریزم
تنت را بو می کنم
Image result for ‫من سالهاست به دوست داشتن تو آرامم‬‎
و لبت را می بوسم
دستت را می گیرم
و به سمت پاییز قدم می زنم
و دل به دریا می زنم
و به تو سلام می کنم
سلام علاقه خوبم علاقه جان من
من به خیال تو آرامم
می دانی ؟
من سالهاست به دوست داشتن تو آرامم

افشین صالحی

دلم برای خودم تنگ می شود

Image result for ‫دلم برای خودم تنگ می شود‬‎
دلم برای تو 

تنگ نمی شود 

دلم برای خودم تنگ می شود 

که با تو می رود

"محسن حسینخانی"

اوائل اینطور نبود که !

Image result for ‫دلتنگی‬‎

اوائل اینطور نبود که  !


اوائل عاشقانه هایم را برای 
تــو می سرودم

بعد ها اما فقط عاشقانه سرودم  ...


اوائل نت های موسیقی که اوج می گرفتند ، خیال تو هم اوج می گرفت

بعد ها نت های موسیقی همیشه در اوج ماندند  ...


اوائل وقتی چیزهایی را می دیدم

که تـو دوست شان داشتی ، یادت می کردم ، مثل : باران

بعد ها فقط چیز هایی را می دیدم که تـو دوست شان داشتی ، مثل : باران

آسمان اما لجوج بود ، خودم می باریدم  ...


اوائل اینطور نبود که 
 !

اوائل اسمت را که می شنیدم ، جانم به لبم می رسید

            بعد ها اصلا جانی نداشتم که بخواهد به لبم برسد  ...


اوائل فرق داشت 
 ...

اوائل دلم که می گرفت ، صدایم هم می گرفت از گریه  ...

بعد ها دوستانم مرا با صدای گرفته ام می شناختند ...


اوائل قرار گذاشته بودیم

 فقط روز های تعطیل سیگار بکشم

                        بعد ها خوردیم به تابستان 

 

شرایط عوض شد وگرنه اوائل اینطور نبود که  ...


اوائل روی تخت خوابم که می افتادم ، فکرت رهایم نمیکرد

بعد ها از تخت خوابم بلند نشدم  !


اوائل 
آرام جانم بودی

           بعد ها دردت به جانم بود


اوائل 
دوستت داشتم

بعد ها چیزی جز دوست داشتن ات نداشتم


اوائل من بودم

       بعد ها تـــو شدم


حالا را نبین

اوائل اینطور نبود که  ...

            این اواخر اینطور شد  ...

 

سجاد شهیدی