دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

اندکی عاشقی کنیم

چقدر خوب است 
که ما هم یاد گرفته‌ایم 
گاه برای ناآشناترین اهل هر کجا حتی 
خواب نور و سلام و بوسه می‌بینیم 
گاه به یک جاهایی می‌رویم 
یک دره‌های دوری از پسین و ستاره
از آواز نور و سایه‌روشن ریگ
و می‌نشینیم لب آب 
لب آب را می‌بوسیم 
ریحان می‌چینیم 
ترانه می‌خوانیم 
و بی‌اعتنا به فهم فاصله 
دهان به دهان دورترین رویاها 
بوی خوش روشناییِ روز را می‌شنویم 
باید حرف بزنیم 
گفت و گو کنیم 
زندگی را دوست بداریم 
و بی‌ترس و انتظار
اندکی عاشقی کنیم

سید علی صالحی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد