ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
امروز هم احساس تنهایی می کنم .
تنهای تنها در سرزمین ناآشنایان حقایقی که از آن گریزانم.
در این میان به دنبال کسی می گردم
تا حرف دلم را برایش بازگو کنم .
اما وقتی که از همه چیز و همه کس و همه چیز نا امید می شوم
به خلوت ترین مکان پناه می برم
و به دور از چشم دیگران اشک می ریزم .
اشکهایی که بیان کننده ی دردهای درونی ام هستند .
همه را این دردهاست و همه را این اشکها
نه چیز غریبیست ..
مگر به سرور رسیده باشی ..
البته ..بگذریم یلدا شبی میطلبد !