ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
دریای مواج دلتنگیهایم را ساحلی نیست.
چشمهایم،
همچون ابرهای بیپناه بهار به دنبال شانه هایت میگردد تا باران عشقش را نثار قلب مهربانت نماید.
خیالم،
سرخوشانه هفت آسمان عشق را میپیماید، شاید در آستان چشمهایت فرود آید.
زبانم،
از تکرار بیامان نامت خسته نخواهد شد، تا ابد!
و
دستهایم،
از خواستن هرم دستهایت …
من،
بی محابا تو را جستجو میکنم، در میان خاطرات سالهای گذشتهام
و مییابمت، هر ثانیه، هزاران بار.
بگذار اعتراف کنم،
حتی با یک نگاه میتوان هزاران سال دلخوش بود و از عطر خیالت سرشار شد.
با یک نگاه،
میتوان تا انتهای دنیا، چشم به راهت نشست و انتظارت را با انجیر پیر معابد قسمت کرد.
با یک نگاه،
میتوان آرزوهای غم گرفته را خانه تکانی کرد و غبار از عینک رویاهای کهنسال روفت.
بیا،
مرا میهمان تنها یک نگاهت کن