دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

اسم تو

تا حالا کسی
انگشت‌هاش را گذاشته توی جیب تو؟
اگر این کار را بکنم
هرقدر خیابان شلوغ باشد
گم نمی‌شوم.

خیال کردم
من مرده‌ام
و تو
دیگر نیستی.


کسی که بخواهد هستی‌اش را
با دلش خاموش کند
خودش هم ناگزیر می‌سوزد؟
و اگر من بخواهم بسوزم
آقای تنهایی‌ام!
چکار کنم؟
خیال کردم اسم تو
بر پاکت پستی اگر نباشد
یا خوابی
یا نامه در پستحانه گم شده

تا به حال کسی را
به اندازه‌ی تو
دوست داشته‌ای
که نخواهی خوابش را بیاشوبی با صدای نفس؟

 

دیگر گمت نمی‌کنم
عشق من!
هر قدر خیابان شلوغ باشد
دستت را می‌گیرم
و آرام می‌گیرم.


عباس معروفی

نظرات 1 + ارسال نظر
مهسا یکشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:12 ق.ظ http://fekreajib.blogsky.com

like....
مثه همیشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد