دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

هراس(استاد دکتر حسن هنرمندی)

شب‏ها چو گرگ در پس دیوار روزها

آرام خفته‏اند و دهان باز کرده‏اند

بر مرگ من، که زمزمه‏ی صبح روشنم

آهنگ‏های شوم کهن ساز کرده‏اند

می‏ترسم از شتاب تو، ای شام زودرس

می‏ترسم از درنگ تو، ای صبح دیریاب

می‏ترسم از درنگ

می‏ترسم از شتاب

من هم شبی به شهر تو ره جستم ای هوس

من هم لبی به جام تو تر کردم ای گناه

زان لب هزار ناله فرو خفته در سکوت

زان شب هزار قصه فرو مرده در نگاه

می‏ترسم از سیاهی شب‏های پر ملال

می‏ترسم از سپیدی روزان بی امید

می‏ترسم از سیاه

می‏ترسم از سپید

می‏ترسم از نگاه فرومرده در سکوت

می‏ترسم از سکوت فروخفته در نگاه

می‏ترسم از سکوت

می‏ترسم از نگاه

می‏ترسم از سپید

می‏ترسم از سیاه...

نظرات 4 + ارسال نظر
خلوت دل پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:43 ق.ظ http://khalvated.blogsky.com

عالی

محمد رضا ـ یزد پنج‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 10:56 ق.ظ

درود درود
درود بر تو که با گذاشتن این پست در وبلاگت عظمت انرا درک کرده ای

س-س پنج‌شنبه 9 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 12:22 ق.ظ http://goftemanefarhangi.ir

جای خرسندی است، که شما حسن هنرمندی و شعرش را می شناسید، برای آگاهی بیشتر از زندگی ادبی او به سایت فوق مراجعه فرمایید.

با سپاس

محمد حسین شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 07:46 ق.ظ

سلام و درود بر شما!
این صفحه شما خیلی آرام بخش است برایم.
خصوصا وقتی وارید وبلاگ تان شدم همینکه موسیقی شما را شنیدم، موسیقی کمپیوترم را خاموش کردم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد