دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

چشمان سیاهت

من در چشمان سیاهت غرق می شوم

تو وسعت دریا ها را به من می سپاری

من اقیانوس را در های های گریه هایم پنهان می کنم

تو شبهایم را اینچنین می سازی و من شبهایت را آنچنان ...

های هایم را سر می دهم وغرق می شوم در چشمان خیال انگیزت!

رویاهایت را از من مگیر

من در این سرزمین خاکی بی ذوق فقط ترا می شناسم ...

مرا بشناس !

من تمام زندگیم این است که ترا تکرار کنم ...

ای وسعت دریا ها را به من سپرده چشمهایت را از من مگیر

من با چشمان زیبایت نفس می کشم

و ریه هایم را با عطر نمناک چشمانت پر و خالی می کنم!

امشب در اوج خواستن هستم

در اوج عاشق بودن ...

امشب بهترین نغمه را برایت می سرایم ...

ای مرا به وسعت دریا ها سپرده

مرا غرق کن ...

من لایق توام! 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد