ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
وصیت کرده ام!!!
به خود که آمدم
گرفتار بودم
گرفتار چشمهایی که اسیران آن
یا قلندران شب شکنند
یا مسافران گرمازدهء عشق خورشیدی
و اما من
هنوز نمی دانم کدامم
اما می دانم که هستم!
از تو چه پنهان
وصیت کرده ام
بعد ازهفت بار طواف عشق
مرا درخلوت ترین شبستان چشمانت دفن کنند
تا مبادا
گذر قطره اشکی
غبار نشسته شده از حیای عشق را
از جسمم بر گرفته
دریایی را خروشان
و امواج متلاطم آن سرود رسوایی عشقم را
آواز دهد
آری من وصیت خود را کرده ام!!!