ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
پریشان کن سر زلف سیاهت، شــــانه اش با من
سیه زنجیر گیسو بـــاز کن، دیوانـــــــــه اش با من
که می گویـد که می نتوان زدن بی جـام و پیمانه ؟!
شراب از لــــعل گلگونت بده، پیمـــــــانه اش با من
مگرنشنیده ای گنجینه در ویــــــرانه دارد جـــــــای ؟!
عیان کـن گنج حسنت ای پری!، ویـــرانه اش با من
ز سوز عشق لیلی در جهان مجنون شد افسانه
تو مجنون ساز از عشقت مرا، افســانه اش با من
بگفتم: صید کـــــــردی مرغ دل، نیکو نگهــــــــدارش
سر زلفش نشانم داد و گفتــــــــــا: لانه اش با من
ز تــــــــــرک می اگر رنجید از من پیر میخـــــــــــانه
نمودم تـــوبه، زین پس رونق میخــــــانه اش با من
مگو شمع رخ مـــــــــه پیکران پروانه هـــــــــــا دارد
تـــــو شمع روی خود بنمـــــا، بُتا ! پروانه اش با من
پی صــــــــید دل آن بلبل بــــــــــاغ صفــــــا، ساقی!
به گلزار صفـــــــا دامی بگستر، دانـــــــه اش با من
"محمد تقوی"
سلام.
به به دست مریزاد. انتخاب بسیار عالی بود امیر عزیز. موفق باشی
سلام
خیلی ممنونم
زنده باشید
دوستت دارم پریشان، شانه میخواهی چه کار؟
دام بگذاری اسیرم، دانه میخواهی چه کار؟
تا ابد دور تو میگردم، بسوزان عشق کن
ای که شاعر سوختی، پروانه میخواهی چه کار؟
مُردم از بس شهر را گشتم یکی عاقل نبود
راستی تو این همه دیوانه میخواهی چه کار؟
مثل من آواره شو از چاردیواری درآ!
در دل من قصر داری، خانه میخواهی چه کار؟
خُرد کن آیینه را در شعر من خود را ببین
شرح این زیبایی از بیگانه میخواهی چه کار؟
شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن
گریه کن پس شانه ی مردانه می خواهی چه کار
بسیار عالی
نام شاعر لطفا؟