ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
شنبه شب است"
اما در هفته ایی که نیست
برای شام دعوت من هستی
برگهای نازک ریحان و سوسن
با رشته های باریک جوانه گندم
همراه برنج کلات و مرغ محلی
شرمین پلو داریم
روبه روی تو نشسته ام
در خانه ایی که مهمانی نیست”
یکشنبه روز خُلی است
نمی دانم چه مرگم شده است
تفسیر عشق می کنم
در تفسیری که نیست”
میز صبحانه را برایت چیده ام
بیرون هوا سرد است
ارده و شیره
کمی زیتون و برگ بادرنج
یا شاید نیمرو دوست داری
حالا تو بیا"
لقمه ای برایت گرفته ام
در خانه ایی که سفره ایی نیست"
دوشنبه رفتنت تعبیر دلتنگیم می شود
باز پنجره و دیوار
دست به یکی کرده اند
راست است ناهار می خواهی بیایی
تا سهم نفسهایم را ببینی
در هوایی که نیست
یک کاسه مراکشی گوجه له شده و گوشت سنجاقی
کمی سالاد و دوغ محلی
وسواس من و نگاه تو
همه را همانجا چیده ام
اما نگاه میکنم
در این خانه که دیگر تختی نیست
سه شنبه من و این محال بی تو
در مجالی که دیگر نیست
در گمانم عصر می آیی"
چایی عصر می چسبد
یک کتری قدیمی و قوری گل سرخی
کیک سیب و استکان و نعلبکی
همه دم کرده منتظر مانده ایییم
به پایه سیب خیره مانده ام
خوب می دانم در این خانه
دیگر کسی پایه نیست"
چهارشنبه"این روز بی نام و خاطره
من و این میز لعنتی بدگمانیم
به گمانی که نیست
کوزه ایی کوچک و چند دانه دلمه ی حبه قندی
عطر سبزی و مزه ترشی
همه را جدی گرفته ام
دوباره چون آنروز می آورم
ولی یادم افتاد
که امروز دیگر آنروز نیست
پنجشنبه مثل دوست داشتنت است
انگار تمام روزهای هفته است
منتظر"در قراری که دیگر نیست
مانده ام
لبهایت آیه می شود
سراپا گوشم"چیزی بگو
در من چند سال می گذرد"
تو را به دستانت"
امشب را بیا"
بالش و تخت و چراغ و آینه
خوابی نیست
برایمان ندیده باشند"
ولی تنها منم
که ولگردم در خواب و بختی که دیگر نیست"
جمعه حس پیاده رفتن خوب است
کلاه نگاهت را روی سرم میگذارم
تو هم می آیی
ذوق کفش و شلوارم را حس میکنم
وقتی کنارت راه می روم
تو زیباتر از همیشه هستی
وقتی تو باشی
من هم دیده می شوم"
نمی دانم تو چند نفری
که در هفته من این همه کار دارم
زمان برایم درخت و بو سه است
من تو را تا ابد ساده دوست دارم
می شود کمی لبخند بزنی
گوشه لبهایت بالا که میرود
انگار بالهای پروانه ای زیبا
باز و بسته می شود"
حالا که پروانه ایی
یادی کن از شمعی که دیگر نیست…
"می بان"