دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

دلم هوای تو را کرده بود . . .

آنگونه مست بودم
که از تمام دنیا
تنها
دلم
هوای تو را
کرده بود . . .
میگفتم این عجیب است
اینقدر ناگهانی دل بستن
از من که بی تعارف دیریست
زین خیل ورشکسته کسی را
در خور دل نهادن
پیدا نکرده ام...

حسین منزوی

چه سخت گذشت

چه سخت گذشت تا بفهمم بودنم را و چه ساده میگذرد رفتنم،

اما در این بودن و رفتن به من یاد دادی عاشق باشم

چه زود گذشت آن زمان که مرا درس عشق دادی و محبت را ضمیمه

وجودم کردی و در پیوست نهادم حک نمودی:

دوست بدار و عاشق باش

آری تو در وجودم دوست داشتن را به ودیعه نهادی

چگونه ستایش کنم تو را که ناتوانتر از آنم که برای تو بنویسم

و چه زود گذشت بودنم و زود میرود رفتنم

میدانم میروم ومیدانم که باید بروم

اما به کدامین منزل بیاسایم

بسیار دوستت دارم، من عاشقم مهربان

آخر تو به من آموختی عشق را، اگر من اکنونم به عشق آمیخته است

چون تو مرا کشاندی .

پس چرا احساس میکنم دیگر دوستم نداری

نمیدانم ........... شاید اشتباه میکنم

چون تا زمانی که تو در قلبم هستی، من امیدوارم .

اما هر جا بروم عشق توست و این شادیم را افزون میکند 

رویای با تو بودن

گاه یک لبخند انقدر عمیق میشود که گریه می کنیم

گاه یک نغمه انقدر دست نیافتنی میشود که با ان زندگی می کنیم

گاه یک نگاه انچنان سنگین میشود چشمانمان رهایش نمی کند

گاه یک عشق انقدر ماندگار می شود که فراموشش نمی کنیم

رویای با تو بودن را نمی توان نوشت نمی توان گفت و حتی نمیتوان سرود

با تو بودن قصه شیرینی است به وسعت تلخی تنهایی

و داشتن تو فانوسی به روشنایی هر چه تاریکی در نداشتند

و...و من همچون غربت زدای در اغوش بی کران دریای بی کسی

به انتظار ساحل نگاهت می نشینم و می مانم تا ابد

وتا وقتی که شبنم زلال احساست زنگار غم را از وجودم بشوید

بانوی دریای من...

کاش قلب وسعت می گرفت شمع با پروانه الفت می گرفت

کاش توی جاده های زندگی خنده هم از گریه سبقت می گرفت.



شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی 


تو را با لهجه ی گلهای نیلوفر صدا کردم


تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزو هایت دعا کردم.





















پس از یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس

تو را از بین گلها یی که در تنها ییم رویید

با حسرت جدا کردم.

و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی :

دلم حیران و سرگردان چشمانیست رویایی

و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم

تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم.

همین بود آخرین حرفت و من بعد از عبور تلخ و غمگینت

حریم چشماها یم را به روی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید

وا کردم

نمی دانم چرا رفتی؟

نمی دانم چرا ؟ شاید خطا کردم!

و تو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی

نمی دانم کجا؟ تا کی؟ برای چه؟ ولی رفتی!!!!!!!

و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید

و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت

و بعد از رفتنت ، رسم نوازش در غمی  خاکستری گم شد

و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه بر می داشت

تمام بالهایش غرق در انبوه غربت شد

و بعد از رفتن تو آسمان چشم هایم خیس باران بود

و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد من بی تو تمام هستیم از دست خواهد رفت

 کسی حس کرد من بی تو هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد

و بعد از رفتنت دریا، چه بغضی کرد

کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد

و من با آنکه می دانم تو هرگز نام مرا با عبور خود نخواهی برد،

هنوز آشفته ی چشمان زیبای توام

بر گرد!!!

ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد

و بعد از اینهمه طوفان و وهم و پرسش و تردید

کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت:

تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو:

در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم.

و من در حالتی ما بین اشک و حسرت و تردید

کنار انتظاری که بدون پاسخ و سرد است

و من در اوج پاییزی ترین ویرانه ی یک دل

میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر

نمی دانم چرا، شاید! به رسم عادت پروانگیمان باز

برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزو هایت دعا کردم!!

رو به تو سُجده می‌کنم

رو به تو سُجده می‌کنم دری به کعبه باز نیست

بس که طواف کردم‌ت مرا به حج نیاز نیست 
 

به هر طرف نظر کنم نماز من نماز نیست 
 

 مرا به بند می‌کشی از این رهاترم کنی 
 

زخم نمی‌زنی به من 
 

که مبتلاترم کنی
 

 

از همه توبه می‌کنم
 

بلکه تو باورم کنی 
 

قلب من از صدای تو چه عاشقانه کوک شد

تمام پرسه‌های من کنار تو سلوک شد
 

عذاب می‌کشم ولی عذاب من گناه نیست

وقتی شکنجه‌گر تویی شکنجه اشتباه نیست
 

قلب من از صدای تو چه عاشقانه کوک شد

تمام پرسه‌های من کنار تو سلوک شد
 

عذاب می‌کشم ولی عذاب من گناه نیست

وقتی شکنجه‌گر تویی شکنجه اشتباه نیست!