ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
درون آینه روبهرو چه میبینی؟
تو ترجمان جهانی بگو چه میبینی؟
تویی برابر تو -چشم در برابر چشم-
در آن دو چشم پر از گفتوگو چه میبینی؟
تو هم شراب خودی هم شرابخواره خود
سوای خون دلت در سبو چه میبینی؟
به چشم واسطه در خویشتن که گم شدهای
میان همهمه و هایوهو چه میبینی؟
به دار سوخته، این نیمسوز عشق و امید
که سوخت در شرر آرزو، چه میبینی؟
در آن گلوله آتشگرفتهای که دل است
و باد میبَرَدَش سو به سو چه میبینی؟
"حسین منزوی"
یلدا
ای مهربان! که جاذبه دارد صدای تو
امشب پرنده می وزد از چشمهای تو !
امشب حوالیِ تو مه آلود و مبهم است
امشب شکفته در دلِ باران، هوای تو
چون ذرّه در هوای نگاهت معلّقند
گنجشک های گمشده از کهربای تو !
گفتم که روبروی تو آهندلی کنم
امّا نمی گُذارد این دلِ آهنرُبای تو
گرچه تمامِ آینه ها صاف و صادقند
چیزی برای عرضه ندارند جای تو
شبنم به روی تک تکِ گلها نشسته است
پیداست در حوالیِ من ردِّ پای تو
امشب،شبی به وُسعتِ یلداست، خوبِ من
مانندِ قصه هاست شبِ باصفای تو !
«دکتر یدالله گودرزی»
یلداتون مبارک