دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم

Davood farshchian - در نظربازی ما بی‌خبران حیرانند من چنینم که نمودم دگر  ایشان دانند عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی عشق داند که در این دایره سرگردانند  جلوه گاه رخ او دیده

در نظربازی ما بی‌خبران حیرانند

من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند


عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی

عشق داند که در این دایره سرگردانند


جلوه گاه رخ او دیده من تنها نیست

ماه و خورشید همین آینه می‌گردانند


عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا

ما همه بنده و این قوم خداوندانند


مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم

آه اگر خرقه پشمین به گرو نستانند


وصل خورشید به شبپره اعمی نرسد

که در آن آینه صاحب نظران حیرانند


لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ

عشقبازان چنین مستحق هجرانند


مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کار

ور نه مستوری و مستی همه کس نتوانند


گر به نزهتگه ارواح برد بوی تو باد

عقل و جان گوهر هستی به نثار افشانند


زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه شد

دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند


گر شوند آگه از اندیشه ما مغبچگان

بعد از این خرقه صوفی به گرو نستانند

نظرات 1 + ارسال نظر
. خسرو فیضی شنبه 2 مرداد‌ماه سال 1400 ساعت 12:52 ب.ظ

. سلام . . [گل]
.
. از کنار کوچه ات رد می شدم
. با نگاهت چشم من درگیر شد
. همچو مجنون بی سر و سامان شدم
. چون طپش در قلب من . نقش تو تصویر شد

. گاه گاهی سوی من می آمدی
. گفتمت گر چه توهم دیر آمدی
. من همان آواره ام . من همان مجنون تو
. در برم لیلا بشو لیلا بشو
...............................

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد