ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
آنچنان در خودم – در این زندان ،
گاه زنجیــر می شوم بانـو
که برای شما نه – حتی خود ،
دست و پا گیر می شوم بانـو …
گرچه جوگنـدمی ست موهایم ،
شُـغلم ای خــوب آسیابان نیست
دارم از دسـت می روم ، دارم ،
کم کَـمَــک پیــر می شوم بانــو …
چون نسیمـی که می رود با قهـر
رفته ای و هنــوز با هر بـاد
در به هم می خورد و من با خود،
سخـت درگیر می شوم بانــو …
سفره ای باز کرده ام از خویـش ،
آن قَــدَر خورده ام خودم را که
دارم احســاس می کنم کم کم،
از خودم سیــر می شوم بانــو …
“علی اصغر داوری”
سلام چهارپاره زیبایی بود. دست مریزاد
سلام دوست من
ممنونم از حسن توجهتان
تو زادروز منی
و پیش از تو
یادم نمی آید که بوده باشم!
« دوستت دارم، دوستت دارم »
و این جمله
امضای من است..!!
#نزار_قبانی ترجمه #یدالله_گودرزی #شعر_جهان