ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
وقتی جوابم می دهی با عشق: جانم!
من صاحب عالی ترین حالِ جهانم
تو خلسه ی تخدیری ِ یک جنسِ نابی
من با تو در اوجِ نشاطم، شادمانم!
کافی ست تا لب تر کنی، باران بگویی!
من آسمانها را به اینجا می کشانم
گنجشک ها بر دامنت سر می گذارند
در سایه سارِ دستهایت، مهربانم!
برفی ترین کوهِ حوالی، شانه ی توست
من برف را از شانه هایت می تکانم
کندوی چشمانت عسل خیزاست وشیرین
زنبورها را از نگاهت می پرانم!
می خواستم از رازِ لبهایت بگویم
قُفلی زده لبهای سرخت بر دهانم!
*
این ماجرای ما از آخر گشته آغاز
من ابتدای ِ انتهای ِ داستانم!
دکتر یدالله گودرزی
بر روی صندلی خواهم نشست
سیگاری خواهم کشید
به میخ هایی فکر خواهم کرد
که روزی به این دیوار کوبیدیم
و به آن چیزهایی که هرگز به میخ ها نیاویختم
قاب عکسی
که تو در آن باشی
و آینه ای
که من در آن
"یانیس ریتسوس"
ای دوای درد بیدرمان ما
وی شفای علت نقصان ما
آتشی از عشق خود در ما زدی
تا بسوزی هم دل و هم جان ما
آتشی خوشتر زآب زندگی
کان بود هم جان و هم ایمان ما
صدهزار احسنت ای آتش فروز
خوش بسوزان منتت برجان ما
خوش بسوزان ما در این آتش خوشیم
تیزتر کن آتش سوزان ما
آتشست این عشق یا آب حیات
یا بهشت و کوثر و رضوان ما
یاکه باغ و بوستان و گلشنست
یاگلست و لاله و ریحان ما
سوخت خارستان ما یکبارگی
شد گلستان کلبهٔ احزان ما
صد هزاران آفرین از جان و دل
باد هر دم فیض بر جانان ما
"ملا محسن فیض کاشانی"