ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم
به گفت و گوی تو خیزم به جست و جوی تو باشم
به مجمعی که درآیند شاهدان دو عالم
نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم
به خوابگاه عدم گر هزار سال بخسبم
ز خواب عاقبت آگه به بوی موی تو باشم
حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم
جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم
می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان
مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم
هزار بادیه سهلست با وجود تو رفتن
و گر خلاف کنم سعدیا به سوی تو باشم
ای مبهمِ همیشه فراتر ز آرزو
تو کیستی و گم شده ای در کجا؟ بگو!
لرزید زانوان من از این همه سکوت
پوسید شور و شوقِ قدم های ِجست وجو
می روید از سکوتم و آوار می شود
اندیشه ی شکستن ِدیوارِ روبه رو
دیری است حسرتِ تو به جانم نشسته است
چون استخوان به چشمم و چون خار در گلو!
از این همه غروبِ پریشان، دلم گرفت
آیا کجاست ساحل امن نگاهِ او؟؟!
این است آن حقیقت همواره ای عزیز!
ما پیر می شویم در آیینه،مو به مو؟
# یدالله گودرزی