صبح می آید، مرا جان می دهد
شعرهایم، بوی باران می دهد
صبح می آید تازه تر از بوی گل
رونمایی می کنم از روی گل
صبح ، سرشار حس بودن است
جاده های عشق را پیمودن است
شب به عمر خویش، پایان می دهد
زیر پای لحظه ها جان می دهد
صبح می آید، باز کن دروازه را
عاشقی کن این حضور تازه را
#هیرادآتشزاد
چهارشنبه 9 فروردینماه سال 1396 ساعت 03:20 ب.ظ
سال مار و موش
سال گوسفند و گاو
سال ارنب و خروس
سال خوک!
سال ببر یا پلنگ
سال گربه و نهنگ
راستی !
سال « آدمی » کجاست..؟!
یدالله_گودرزی
سلام وقت بخیر
شعری زیبا بیست ، اگر جسارت نباشد در بعضی ابیات وزن بخوبی رعایت نشده و سکته دارد .
مثلاً اگر بفرمایید
صبح آید تازه تر از بوی گل ، وزن و آهنگ بهتری پیدا میکند.
ویا اینکه این بیت
صبح خود سرشار حس بودن است ،
یا ، صبح هم سرشار حس بودن است
و
صبح آید بار کن دروازه را
موفق باشید انشالله
سلام دوست من
ممنونم که سر زدی و نظر دادی
من شاعر نیستم و فقط شعرهایی رو مه دلم میشینه اینجا میذارم تا دیگران هم استفاده کنند.
موفق باشید.