ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
خبر به دورترین نقطه جهان برسد
نخواست او به من خسته ـ بیگمان ـ برسدشکنجه بیشتر از این؟ که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو باشد، به دیگران برسد
چه میکنی، اگر او را که خواستی یکعمر
به راحتی کسی از راه ناگهان برسد...
رها کنی، برود، از دلت جدا باشد
به آنکه دوستتَرَش داشته، به آن برسدرها کنی، بروند و دوتا پرنده شوند
خبر به دورترین نقطه جهان برسدگلایهای نکنی، بغض خویش را بخوری
که هقهق تو مبادا به گوششان برسدخدا کند که... نه! نفرین نمیکنم، نکند
به او، که عاشق او بودهام، زیان برسدخدا کند فقط این عشق از سرم برود
خدا کند که فقط زود آن زمان برسد
نجمه زارع
بعضی آدمها را نمی شود ، داشت ..
فقط می شود یک جور خاصی دوست شان داشت ..
بعضی آدمها ، اصلاً برای این نیستند که برای تو باشند ..
یا تو برای آنها !
اصلاً به آخرش فکر نمی کنی
آنها برای این هستند که دوست شان بداری ..
آن هم نه دوست داشتن معمولی ،نه حتی عشق ..
یک جور خاصی دوست داشتن ، که اصلاً هم کم نیست ..
این آدم ها حتی وقتی که دیگر نیستند هم در کنج دلت تا ابد
یک جور خاص دوست داشته خواهند شد ...
مثل تو
آدمها می آیند
گاهی زندگی ات می شوند
گاهی تنها خاطره ای در ذهنت
آن ها که زندگی ات میشوند
چشمانشان
دستانشان
گواهِ بودنشان است
آن ها که تنها در نقطه ای از ذهنت می مانند
نقش عاشق پیشه ها را بازی می کنند
می آیند
که نباشند، که نبینند
تنها خاطره میشوند
بی تردید در این دنیا
یک نفر
تو را آنقدر می خواهد
که گویی
قبل از او
هیچکس در قلبِ تو
خانه ای نداشته که نداشته ...!!