ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
وقتی دلم به سمت تو مایل نمیشود
باید بگویم اسم دلم ، دل نمیشود
دیوانهام بخوان که به عقلم نیاورند
دیوانهی تو است که عاقل نمیشود
تکلیف پای عابران چیست؟ آیهای
از آسمان فاصله نازل نمیشود
خط میزنم غبار هوا را که بنگرم
آیا کسی زِ پنجره داخل نمیشود؟
میخواستم رها شوم از عاشقانهها
دیدم که در نگاه تو حاصل نمیشود
تا نیستی تمام غزلها معلّق اند
این شعر مدتیست که کامل نمیشود.
نجمه زارع
چرا بیقراری؟ چرا درهمی ؟
چرا داغداری؟ خرابی؟ بمی ؟!
مگر سرنوشت منی اینقدَر
غمانگیز و پیچیده و مبهمی ؟
مرا دوست داری ولی تا کجا ؟
مرا تا کجا «دوستتدارم»ی ؟
نه با تو دلم خوش، نه بیتو دلم …
جهنم-بهشتی، نه! شادی-غمی
تو هم مثل باران که نفرین شدهست
بیایی زیادی، نیایی کمی
جهان، ابر خاموش و بیحاصلیست
بگو باز باران! بگو نمنمی ...
مژگان عباسلو
شبها مترسک کتاش را
روی شانهی آدمبرفی میاندازد
سیگاری با هم میکشند
و پرندهها را به هویج مهمان میکنند .
ما که خوابایم ،
همه با هم رفیقاند
ما که بیدار ،
دنیا دوباره سنگ میشود
الهام ناصری