ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
آنشب میان ابرهای پر شراره در عمق پیچشهای نا موزون این دل در ترکش دیوانه وار برق و رگبار در پرتو تب دار و بیمار ترانه در اوج طوفانهای سنگین تمنا در های هوی بی کسی ها نقش تو دیدم آرام و آسوده به سویت پر کشیدم مرغی به آرامی میان قلب من کاشانه ای ساخت احساس مواجی به آرامی تکان خورد گویی وجود روشنی بر ظلمتی تاخت ... در می نوردد یاد آن احساس زیبا جان و دلم را میگیرم از سر با شوق ٬آن شوریدگی ... سر گشتگی ها با عشق ٬ آن سر مستی و دلدادگی ها احساس پوچی میکنم با از سر شوق اشکم به دامن غرق فراقی آنهم فراقی که شرر زد بر وجودم گویی وجودم پر گرفت از خاک و بگذشت از آسمانها از رنگ رنگ و جام می از خستگی ها٬ آشفتگی ها انگار آنشب در میان آتش وهم قلبی ترک خورد بغضی خروشید اشکی فروریخت دستی تمام هستی ام را زیر و رو کرد آیینه بشکست انگار آنشب آن هجوم بی ترحم آن سیل مواج تقدیر این آشفتگی بر من رقم زد. مهری درخشان