ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
صبح روزی پشت در می آید و من نیستم
قصه دنیا به سر می آید و من نیستم
یک نفر دلواپسم این پا و آن پا می کند
کاری از من بلکه بر می آید و من نیستم
خواب و بیداری خدایا بازهم سر می رسد
نامه هایم از سفر می آید و من نیستم
هر چه می رفتم به نبش کوچه او دیگر نبود
روزی آخر یک نفر می آید و من نیستم
در خیابان در اتاقم روی کاغذ پشت میز
شعر تازه آنقدر می آید و من نیستم
بعد ها اطراف جای شب نشینی های من
بوی عشق تازه می آید و من نیستم
بعد ها وقتی که تنها خاطراتم مانده است
عشق روزی رهگذر می آید و من نیستم