دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

چه راحت دلم را شکستی....!

برای من یک لحظه با تو بودن کافی بود

تا شب ها خواب به چشمان من نیاید

گمان می کردم

لبخند تو برای من مانند بوی خوشی است

که به همان زودی که می آید می رود

که روزی به آینه خیره شدم

و تو را در آن دیدم!

کار از کار گذشته بود

برای اینکه تنهایم نگذاری

چه سخت غرورم را شکستم

چشمان نمناکم را به تو نشان دادم

ولی برای تو که دریا را در نگاهت جا داده ای

این اشکها به حساب نمی آید

رفتی و تنهایم گذاشتی

چه راحت دلم را شکستی

(سعید علیزاده پروین)

نظرات 1 + ارسال نظر
ویستا شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 09:50 ب.ظ

عالی عالی عالی بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد