ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
برای من یک لحظه با تو بودن کافی بود
تا شب ها خواب به چشمان من نیاید
گمان می کردم
لبخند تو برای من مانند بوی خوشی است
که به همان زودی که می آید می رود
که روزی به آینه خیره شدم
و تو را در آن دیدم!
کار از کار گذشته بود
برای اینکه تنهایم نگذاری
چه سخت غرورم را شکستم
چشمان نمناکم را به تو نشان دادم
ولی برای تو که دریا را در نگاهت جا داده ای
این اشکها به حساب نمی آید
رفتی و تنهایم گذاشتی
چه راحت دلم را شکستی
عالی عالی عالی بود

