دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

از خدا هم...

سیرم از زندگی و از همه کس دلگیرم
آخر از این همه دلگیری و غم می میرم

پرم از رنج و شکستن، ‌دل خوش سیری چند ؟
دیگر از آمد و رفت نفسم هم سیرم

هر که آمد، دل تنهای مرا زخمی کرد
بی سبب نیست که روی از همه کس می گیرم

تلخی زخم زبان و غم بی مهری ها
اینچنین کرده در آیینة هستی پیرم

بس که تنهایم و بی همنفس و بی همراه
روزگاریست که چون سایة بی تصویرم

دلم آنقدر گرفته است، خدا می داند
دیگر از دست دلم هم به خدا دلگیرم!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد