دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

دوستت دارم


Image result for ‫روی کرافت‬‎

دوستت دارم

نه تنها برای آنچه که هستی
بلکه برای آنچه که هستم
هنگامی که با توام

دوستت دارم
نه تنها برای آنچه که از خود ساخته ای
بلکه برای آنچه که از من می سازی

دوستت دارم
برای بخشی از وجودم که تو شکوفایش می کنی

دوستت دارم
چون دست بر دل فسرده ام می نهی
زنگارهای بی ارزش و بی مقدار به سویی می زنی
و نور می تابانی بر گنجینه های پنهانی که
تاکنون در ژرفا مانده بودند

دوستت دارم
چون یاریم می کنی
که از تخته پاره های زندگی
نه یک کپر
که معبدی در خور بنا نهم
کمک می کنی
که کار روزانه ام
نه یک سرشکستگی
بلکه ترنم ترانه ای باشد

دوستت دارم
چون بیش از هر کیش و آیینی
به رویش من یاری رسانده ای
فراتر از هر سرنوشتی
شادی را به من ارزانی داشتی
این همه هدیه داده ای

بی هیچ تماسی ، کلامی و یا اشارتی
به این کار توانا گشته ای
چون خود بوده ای
شاید دوست بودن در نهایت به همین معنا باشد

"روی کرافت"

نظرات 1 + ارسال نظر
فتانه س چهارشنبه 25 دی‌ماه سال 1398 ساعت 12:01 ب.ظ

کرانه غرق سکوت و ترانه ممنوع است
سرودن ِ غزل عاشقانه ممنوع است

بهار، مسئله دارد! سخن ازاو کُفر است
شکفتن ِ گُل و رُشد جوانه ممنوع است

قدم زدن،شبِ باران، کنارِ هم، قدغن
حضور، توی خیابان، شبانه ممنوع است

سخن ز عشق، حرام است در روایتِ ما
شمیم ِبوسه و عطر زنانه ممنوع است

پرنده، حق اقامت ندارد این اطراف
بدون ِ بی بروبرگرد، لانه ممنوع است

نسیم نیز نباید به هرکجا برود
گرفتنِ تنِ گُل، روی شانه ممنوع است

سکوت در همه جا بی بهانه آزاد است
نوشتنِ سخنِ شاعرانه ممنوع است

دکتر یداللهگودرزی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد