نسیم خوش خبر ، از نور چشم من چه خبر ؟
همیشه در سفر ، از بوی پیرهن چه خبر ؟
تو پیکی و همه پیغام عاشقان داری
از آن پری ، گل قاصد ، برای من چه خبر ؟
به رغم خسرو از آن شهسوار شیرین کار
برای تیشه زن خسته کوهکن ، چه خبر ؟
پرندگان پر و بالتان نبسته هنوز
از آن سوی قفس از باغ ، از چمن چه خبر ؟
به گوشه ی افق آویخت چشم منتظرم
که از سهیل چه پیغام و از یمن چه خبر ؟
نشسته در رهت ای صبح چشم شب زده ام
طلایه دار زخورشید شب شکن چه خبر ؟
بشارتی به من از از کاروان بیار ای عشق
همیشه رفتن و رفتن ز آمدن چه خبر ؟
به بوی عطر سر زلف او دلم خون شد
صبا کجاست ؟ از آن نافه ی ختن چه خبر ؟
جدا از آن بر و آن دوش ، سردی ای آعوش
از آن بلور گدازان به نام تن چه خبر ؟
برای من پس از او هیچ زن کمال نداشت
نسیم وسوسه از آن تمام زن چه خبر ؟
حسین منزوی
یکشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1396 ساعت 01:08 ب.ظ