ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
تو مرا معنا کن
من که در خلوت ترد تو مجسم شده ام
من که در هر نفست شیفته
در تو تکرار مکرر شده ام
تو مرا معنا کن
بگذرانم ز گل صورتی ی حوصله ها
بگذرانم ز پل همهمه ی تنهایی
بنشانم به سکوت سرخ تجربه ها
نفسم می گیرد
تو مرا معنا کن.
بال خوشحالی من وا شده است
چشمه ی شادی من راهی عالم شده است
همچنان مغشوشم
بوی باران
تپش نبض سلام
دلخوشم ساخته است
تو مرا معنا کن
مگذارم که چنین بر جسد شادی خود خیره شوم
خسته و لخته و فرسوده شوم
من که بی تاب و پریشان همه شب
به تن شعر شبیخون زده ام
و چه گستاخ برایت غزلی ساخته ام
که ز عطر خوش آن مست شوی
لولی سرمست شوی
بنگر ای دلک منتظرم
قاصدک ها گویی
که ز پشت پلک پنجره ها
خبری یا که پیامی دارند
چشم های نگرانم متلاشی شده است
و صدای لیز آمدنت
باورم گشته کنون
مکشانم به پس پرده ی تاریک جنون
از شگفتی های چشم تو در باغ وجود
چشمه ای کاشته ام
چه روان بر همه رگهای خیالم جاری
و به آن می بالم
انقلابی گویی
در تنم می روید
و هوای هوس پیروزی
منقلب کرده مرا
ای که در هر نفسم
قصه ای خوب و مکرر شده ای
ای که از اوج همه خواهش ها
باز تو برتر شده ای
بگذرانم ز حریر عشقت
و مرا معنا کن....
از: خانم پوران کاوه
fogholadeh bood