دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

Image result for ‫آدم‌هاﯼ ﺩﯾﺎﺭ ﻣﻦ، ﭘﺎﯾﯿﺰ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ‬‎
آدم های دیار من

پاییز را دوست دارند

پاییز ...

زمستانی است که تب کرده

تابستانی است که لرز کرده

بغضی است که رسوب کرده

حرفی است که سکوت کرده

من ...

سکوت رسوب کرده

در تب و لرز پاییز را می پرستم

پاییز ...

عروس تمام فصل های زندگی است

یادم باشد

پاییز که رسید

له نکنم

برگ هایی را که روزی هزاران بار

نفس ارزانی ام می کردند. 

"شهناز اسحاقی"

نظرات 1 + ارسال نظر
بهاره زمانیان شنبه 21 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 10:09 ق.ظ

تلاقی بشکوهِ مِه و معمایی
تراکم ِ همه ی رازهای دنیایی

به هیچ سلسله ی خاکیان نمی مانی

تو از کدامین دنیای تازه می آیی ؟

عصیر دفتر « حافظ » ؟ شراب شیرازی ؟

چه هستی آخر ؟ کاین گونه گرم و گیرایی ؟

تو از قبیله ی سوزان آتشی شاید

چنین که سرکش و پاک و بلند بالایی

مرا به گردش صد قصّه می برد چشمت

تو کیستی ؟ ز پری های داستان هایی ؟

حسین منزوی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد