دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

پشت بام خانه ات را چون کبوتر می شناسم

Image result for ‫پشت بام خانه ات را چون کبوتر می شناسم‬‎
پشت بام خانه ات را چون کبوتر می شناسم 
از خودت حتی تو را ای عشق بهتر می شناسم


من تو را بعد از نبرد ای مرد! با صد زخم کاری 
زان گروه رفته در سوراخ سنگر می شناسم


یک سر و گردن بلند اندر میان دوستانی 
من تو را از دور هم هان ای صنوبر! می شناسم


گرچه بختت این زمان در کیسه مفرغ پسندید 
هان مشو دلگیر مفرغ را هم از زر می شناسم


همچنانت با همان رفتار ای مرغ خوش آوا! 
زین کلاغان به خود بربسته زیور می شناسم


کشتی شعر این زمان در ورطه افتاده ست اما 
من تو را ای مرد! ای افکنده لنگر! می شناسم


نه تو را از رو به رو با جای مهری پینه بسته 
من تو را از پشت سر، با زخم خنجر می شناسم


من پس از تو در همین شهری که هیچت آشنا نیست 
مردمانی ناگهان با تو برادر می شناسم


پشت بام خانه ات را چون کبوترآه، اما... 
من تو را ای چیز دیگر! جور دیگر می شناسم

"حسین جنتی"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد