دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

هر چه با خود داشتم از من گریزان می رود

Image result for ‫هرچه با خود داشتم از من گریزان می رود‬‎
هر چه با خود داشتم از من گریزان می رود 

راحت دل می رود، دل می رود، جان می رود

بامدادان خوشدلی بار سفر بربست و رفت 

اینک امید از پی اش زار و پریشان می رود

بام و روزن نیز گویی پر گرفت از شوق راه 

کوی و برزن می خزد بر خاک و بی جان می رود 

باد را اینک سرود از دور می آید به گوش 

زار می خواند به ره کاین می رود آن می رود 

می روم کز همدمی یابم نشان وز ماتمم

سایه پیشاپیش من افتان و خیزان می رود

هر چه گرد خویش می بینم وفاداری نماند 

ای شب غم پایدار اکنون که جانان می رود



پرویز ناتل خانلری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد