دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

باز شب آمد و شد اول بیداری‌ها

Image result for ‫باز شب آمد و شد اول بیداری ها‬‎

باز شب آمد و شد اول بیداری‌ها

من و سودای دل و فکر گرفتاری‌ها

 

شب خیالات و همه روز، تکاپوی حیات

خسته شد جان و تنم زین همه تکراری‌ها

 

در میان دو عدم، این دو قدم راه چه بود؟

که کشیدیم در این مرحله بس خواری‌ها

 

دلخوشی‌ها چو سرابم سوی خود بُرد، ولیک

حیف از آن کوشش و طی کردن دشواری‌ها

 

نوجوانی به هوس رفت و از آن بر جا ماند

تنگی سینه و کم خوابی و بیماری‌ها

 

سرگذشتی گُنه آلود و حیاتی مغشوش

خاطراتی سیه از ضبط خطا کاری‌ها

 

کور سویی نزد آخر به حیات ابدی

شمع جانم، که فدا شد به وفاداری‌ها 


"محمد ابراهیم باستانی پاریزی"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد