دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

هر چه با خود داشتم از من گریزان می رود

Image result for ‫هرچه با خود داشتم از من گریزان می رود‬‎
هر چه با خود داشتم از من گریزان می رود 

راحت دل می رود، دل می رود، جان می رود

بامدادان خوشدلی بار سفر بربست و رفت 

اینک امید از پی اش زار و پریشان می رود

بام و روزن نیز گویی پر گرفت از شوق راه 

کوی و برزن می خزد بر خاک و بی جان می رود 

باد را اینک سرود از دور می آید به گوش 

زار می خواند به ره کاین می رود آن می رود 

می روم کز همدمی یابم نشان وز ماتمم

سایه پیشاپیش من افتان و خیزان می رود

هر چه گرد خویش می بینم وفاداری نماند 

ای شب غم پایدار اکنون که جانان می رود



پرویز ناتل خانلری

ما را چه بی‌گناه گرفتار کرده‌ای


Image result for ‫ما را چه بی گناه گرفتار کرده ای‬‎

ای آنکه عرض حال من زار کرده‌ای

با او کدام درد من اظهار کرده ای

آزاد کن ز راه کرم گر نمی‌کشی

ما را چه بی‌گناه گرفتار کرده‌ای

تا من خجل شوم که بد غیر گفته‌ام

دایم سخن ز نیکی اغیار کرده‌ای

تا جان دهم ز شوق چو این مژده بشنوم

آهنگ پرسش من بیمار کرده‌ای

وحشی به کار غیر اگر شهره‌ای چه شد

نقد حیات صرف در این کار کرده ای

بی تو کار خنده ها به گریه ها کشید

Image result for ‫بی تو کار خنده ها به گریه ها کشید‬‎
بی تو ، ای که در دل منی هنوز
داستان عشق من به ماجرا کشید

بی تو لحظه ها گذشت و روزها گذشت
بی تو کار خنده ها به گریه ها کشید

بی تو ، این دلی که با دل تو می تپید
وه که ناله کرد و ناله کرد و ناله کرد

بی تو ، بی تو دست سرنوشت کور من
اشک و خون به جای باده در پیاله کرد

عمر من شبی سیاه و بی ستاره بود
دیدگان تو ، ستارگان او شدند

لحظه ای ز بام ابرها برآمدند
لحظه ای به کام ابرها فروشدند

در فروغ این ستارگان بی دوام
روزگار شادی و غمم فرا رسید

آن ، به جز دمی نماند و این همیشه ماند
این ، همیشه ماند و آن به انتھا رسید

آسمان حسود بود و بخت من
چون ستارگان چشم تو دمید و مرد

بی تو ، از لبان من ترانه ها گریخت
بی تو ، در نگاه من شراره ها فسرد

آری ای که در منی و با منی مدام
وه که دیگر امید دیدن تو نیست

تو گلی ، گل بھار جاودان من
زین سبب مرا هوای چیدن تو نیست ..

"نادر نادرپور"

به امیدی که باز آیی به راهت عمر سر کردم

Image result for ‫به امیدی که بازآیی به راهت عمر سر کردم‬‎

به امیدی که باز آیی به راهت عمر سر کردم

 غبار رهگذارت توتیــــــــای چشــــــــم تر کردم

 تو با ما بودی و از غیر ماوای تو می جستم

 تو اینجا بودی و من جستجو جای دگر کردم

 نشان تو ندانستم نشان خویش کردم گم

 از این درسم همین حاصل که اوصافی ز بر کردم

 درون سینه مشتی خاک و خون دیدم به نام دل

 ز مهرت کیمیایی کردم و آن خاک زر کردم

 خبرهای جهان را سر به سر کذب و خطا دیدم

 کنون صدق خبر دانم که خود را بی خبر کردم

 ز کان عقل ظاهربین نیــــابی گــــــــوهر تــابــان

 من این خاک سیه را بارها زیر و زبــــــــر کردم

 چو گشتم غرقه در بحـــــری که پایانش نمی بینم

 چه حاصل کاندرین غرقاب دامان پر گهر کردم

 ازین بیهوده کوشش ها که کردم در پی جانان

 نگشتم یک قدم نزدیک و ره را دورتر کردم

 چه جویی جام جم گیتی همه رنج است و ناکامی

 من اینک بس پشیمانم که اندروی یک نظر کردم

 منه پا در بیابانی که نشناسی ره و رسمش

 از این سرگشته جویا شو کز آن وادی گذر کردم

 گرفتم پند و جان دادم وزین داد و ستــــد شادم

 که آخــــر سودهــــا بردم گر از اول ضرر کردم

 «رشیدا» هوشیاری چون تو را شد پرده ی بینش

 به یک پیمانه ات زان روی هوش از سربه در کردم


"غلامرضا رشید یاسمی"

باز شب آمد و شد اول بیداری‌ها

Image result for ‫باز شب آمد و شد اول بیداری ها‬‎

باز شب آمد و شد اول بیداری‌ها

من و سودای دل و فکر گرفتاری‌ها

 

شب خیالات و همه روز، تکاپوی حیات

خسته شد جان و تنم زین همه تکراری‌ها

 

در میان دو عدم، این دو قدم راه چه بود؟

که کشیدیم در این مرحله بس خواری‌ها

 

دلخوشی‌ها چو سرابم سوی خود بُرد، ولیک

حیف از آن کوشش و طی کردن دشواری‌ها

 

نوجوانی به هوس رفت و از آن بر جا ماند

تنگی سینه و کم خوابی و بیماری‌ها

 

سرگذشتی گُنه آلود و حیاتی مغشوش

خاطراتی سیه از ضبط خطا کاری‌ها

 

کور سویی نزد آخر به حیات ابدی

شمع جانم، که فدا شد به وفاداری‌ها 


"محمد ابراهیم باستانی پاریزی"