دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

غمگین تر از تصور یک قفل بی کلید

Image result for ‫غمگین تر از تصور یک قفل بی کلید‬‎
لطفاً از این غزل کمی آهسته بگذرید!
و شال و چتر و چکمه با خود بیاورید!
 
وقتی که برف، درّه ی این سطر را گرفت؛
احساس می کنید که انگار مرده اید
 
حالا چراغ را که نوشتم برای خود،
در برف، چند چادر کوچک، به پا کنید
 
در سطر بعد من به شما قول می دهم؛
حداقل به کلبه ی آرام، می رسید
 
حالا فقط اجازه دهید آخر غزل
من از شما جدا بشوم، گرچه بی امید
 
این سطر را، برای خودم، گریه می کنم؛
غمگین تر از تصور یک قفل بی کلید
 
برفی که هی از اول این متن آمده ست؛
حالا تمام شعر مرا می کند، سفید