بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که میبینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
درباره من
من نشانی از تو ندارم،اما نشانیام را برای تو مینویسم:
در عصرهای انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذار!
خیابان غربت را پیدا کن،وارد کوچه پس کوچههای تنهایی شو!
کلبهی غریبیام را پیدا کن، کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهای رنگیام،
در کلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو! حریر غمش را کنار بزن!
مرا خواهی دید با بغضی کویری که غرق انتظار است،
پشت دیوار دردهایم نشستهام..........
ادامه...
" دردِ جاودانگی "
مردان برای جاودانگی می جنگند
ماه را فتح می کنند
می نویسند
کشور گُشایی می کنند
می کُشند و کُشته می شوند...
اما زنان برای جاودانگی کافی ست
معشوقِ شاعری شوند
تا نام و یادشان را در شعر
جاودانه کند !
یدالله گودرزی