ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
خداوندا
می خواهم در آغوش تو زندگی کنم
دست تو در دستم باشد
و بر سینه ات آرمیده باشم
و شب ها پلک هایم با اعتماد تو بر هم روند
و صبح ها به امید تو خورشید را ستایش کنم
ولی افسوس افسوس افسوس
که باد زمستانی در آغوش تو نیز دویده است
و شبی بین چشمان من و تو خیمه زده است
ولی میدانم که زار گریستن مرا می بینی
ولی می بینم که غم بی پایان مرا میدانی
"بیژن جلالی"
زیبا! نگاهم کن، نگاه تو امان است
خورشید چشمانت مرا هم سایبان است
ای عصمتِ خلوت نشینِ باستانی!
آغاز تو، آغاز تکوینِ جهان است
زیبا! ببین من خانه ای دارم پر از مِهر
فرشم زمین و سقفِ خانه آسمان است
می آیی از آن دورها تا خانه ی من؟
تا خانه ای که بی تو همرنگِ خزان است؟!
اینک ببین در جست وجویِ ردّ پایت
ایلِ نگاهم کاروان در کاروان است
زیبایِ من، همزاد! ای عشقِ همیشه
تنهایی من چون نگاهت بیکران است....
دکتریدالله گودرزی