دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

گم شد قطار خاطره در هاله ای دود

Image result for ‫قطار در مه‬‎
دستی تکان دادی در آن صبح مه آلود 
یعنی که ای زیباترین ایام بدرود

دستی تکان دادم میان خنده واشک 
یعنی که پایان یافت شادیهای من زود 

در لحظه آخر گلی دادم به دستت 
تنها گل گلدان که همرنگ دلم بود

سکو تهی شد از قطار این کوه سنگی 
می رفتی وبار غمت بر شانه ام بود

سوتی کشید وریل را پیمود سنگین 
گم شد قطار خاطره در هاله ای دود 

روی زمین ناگاه چیزی نگاهم را نگه داشت 
آری همان گل بود آه اما گل آلود 

بر نازکای برگ چیزی خوانده می شد
بدرود ای زیبا ترین ایام بدرود...

شاعر:؟؟؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد