رودم و در تب و تابم، بروم تا دریا
بروم حرف دلم را بزنم با دریا
دوری و فاصله انداخته از پای مرا
آه از این فاصله و دوری دریا ... دریا!
در سراشیبی کوهام؛ وسط دره و دشت
مانده ام عشق کشیده است مرا یا دریا...؟
بس که پا کوفته ام، پا به زمین میترسم
نشناسد من پر آبله پا را دریا
کنده ام از دل هر صخره مسیری تا او
میروم تا خود او... تا خود دریا ... دریا!
میروم تا که بگویم غم دوری سخت است
کنده این عشق چو کوهی دلم از جا دریا
آه دریا! عطش وصل کشیده است مرا
از نوک قله به شیب و خم صحرا دریا
نکند وصل من و تو به درازا بکشد
و بیفتد به همان روز مبادا دریا؟
نکند لحظه دیدار به توفان بخورم
و نبینی که من افتاده ام از پا دریا!
"مریم سقلاطونی"
شنبه 1 مهرماه سال 1396 ساعت 08:36 ب.ظ