ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
باغ پائیز،چه تنهاست
کسی نیست
باغ پائیز،گرفتست،
- کجا رفت نسیمی که در این باغ،بهاری دشت-
باغ پائیز!
- ز بس پیچک نیلوفر و این سینه،
بسی نیست،
که گویند:«بیا...
آه... که دیگر نفسی نیست
یادگاری که از او خواهد ماند
راستی را،
جز از این بوته ی نیلوفر آبی،
- چه از او مانده ست
جز از این بوته ی نیلوفر آبی،
که شب و روز،شکفته ست،
در این چهره که مهتابی ست
شب و روز
صبح،
کز خانه به کوچه ست رهم،
- تا فکنم تنهایی را، در آب
عصر...
کز کوچه...
که آن سایه ی تنهایی صبح،
باز،همراه منست
در همین خانه ی تاریک پر از شاخه ی نیلوفر
با همان پرتو تنها گل سرخش،
که شبان،ماه منست
که جز از آن قبسی نیست...
باغ پاییز چه تنهاست
کسی نیست
باغ پاییز!
ز بس پیچک نیلوفر و این سینه،
بسی نیست،
که گویند: -»بیا!
آه... که دیگر نفسی نیست
"محمد حقوقی"
پاییییزم آرزوست