دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

دیدی که دل چگونه ز من در ربوده‌ای

Image result for ‫دیدی که دل چگونه ز من در ربوده‌ای‬‎
از زلف هر کجا گرهی برگشاده‌ای 
بر هر دلی هزار گره برنهاده‌ای 

در روی من ز غمزه کمان‌ها کشیده‌ای 
بر جان من ز طره کمین‌ها گشاده‌ای 

بر هرچه در زمانه سواری به نیکوئی 
الا بر وفا و مهر کز این دو پیاده‌ای 

گفتی جفا نه کار من است ای سلیم دل 
تو خود ز مادر از پی این کار زاده‌ای 

دیدی که دل چگونه ز من در ربوده‌ای 
پنداشتی که بر سر گنج اوفتاده‌ای 

گفتی که روز سختی فریاد تو رسم 
سخت است کار بهر چه روز ایستاده‌ای 

خاقانی از جهان به پناه تو درگریخت 
او را به دست خصم چرا باز داده‌ای

خاقانی 

نظرات 1 + ارسال نظر
درین سه‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1396 ساعت 09:58 ب.ظ

عاشقانه ای از خاقانی !!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد