دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

اگر تو بازنگردی

Image result for ‫اگر تو بازنگردی‬‎

اگر تو بازنگردی

قناریان قفس قاریان غمگین را

که آب خواهد داد

که دانه خواهد داد ؟

اگر تو باز نگردی

بهار رفته در این دشت برنمی گردد

به روی شاخه گل غنچه ای نمی خندد

و آن درخت خزان دیده تور سبزش را به سر نمی بندد

اگر تو بازنگردی

کبوتران محبت را

شهاب ثاقب دستان مرگ خواهد زد

شکوفه های درختان باغ حیران را

تگرگ خواهد زد

اگر تو بازنگردی

به طفل ساده خواهر که نام خوب تو را

ز نام مادر خود بیشتر صدا زده است

چگونه با چه زبانی به او توانم گفت

که برنمی گردی

و او که روی تو هرگز ندیده در عمرش

دگر برای همیشه تو رانخواهد دید

و نام خوب تو در زهن کودک معصوم

تصوری ست همیشه

همیشه بی تصویر

همیشه بی تعبیر

اگر تو بازنگردی

نهالهای جوان اسیر گلدان را

کدام دست نوازشگر آب خواهد داد

چه کس به جای تو آن پرده های توری را

به پشت پنجره ها پیچ و تاب خواهد داد

اگر تو بازنگردی

امید آمدنت را به گور خواهم برد

و کس نمی داند

که در فراق تو دیگر

چگونه خواهم زیست

چگونه خواهم مرد


"حمید مصدق"

ای دو سه تا بوسه ز من دور تر

Image result for ‫ای دو سه تا بوسه زمن دورتر‬‎
ای دو سه تا بوسه ز من دور تر
خط لبت با لب من جور تر.

ماه رخت جلوه اهل بهشت
صورت تو از همه پر نور تر.

چشم خمار همه را... بی خیال
قهوه چشمان تو مخمور تر.

باد پریشان سر زلف تو
زلف کمندت ز همه بور تر....

"کاش که همسایه ی ما می شدی"
تاشوم از ذوق تو مسرورتر...

چهره نمک ؛ خنده نمک در نمک
طعم لبت هم ز نمک شور تر...

قلب من و سرزنش دوستان.
عشق تو از عقل همه زورتر...

از دل من رفته ز کف اختیار
وصل به آغوش تو مجبور تر...