دلم را خوب می فهمد هر آن کس ماجرا دارد
میان سینه اش هر کس که قلبـی مبتلا دارد
پر از دلشوره ی عشقی که سیرابم نخواهد کرد
به دریا می زند خود را دل من تا تو را دارد
در این دنیای دردآگین نمی بینی دل من را
غم عشق تو را یک سو غم خود را جدا دارد...
اگر پرسید حالم را کسی از تو بگو... اصلا
میان شهرمان پر کن که درد بی دوا دارد
مبادا هیچکس جز من خداوندا چطور آخر؟
دلش می آید این غم را چنین بر من روا دارد؟
نمی دانی چه می کردم فقط گر می توانستم
"عجب صبری خدا دارد ، عجب صبری خدا دارد"
"نجمه زارع"
دوشنبه 15 آذرماه سال 1395 ساعت 08:35 ق.ظ